چکیده
تشبیه از بنیادهای اصلی ایماژ و تخییل در ادبیات میباشد و هر کلام مخیل یا شعر ناب نمیتواند بر کنار از این پدیده بلاغی و هنری باشد. همانندسازی و همانندانگاری در سایر شاخههای هنری مانند نقاشی و خط و معماری و سینما و تئاتر همواره جایگاهی ویژه داشته و دارد. بنابراین برای رسیدن به کمال زیبایی یا زیباییشناسی هنری در شعر بجا و سزاوار است که با دقت خاص به تشبیه و انواع شاخههای آن توجهی ویژه داشته باشیم. در سبک هندی یا اصفهانی که شاعران شیوهای خاص در سرودن شعر داشتند، تشبیه جایگاهی خاص دارد. به ویژه تشبیه تمثیل که نوعی از تشبیه مرکب میباشد، در این سبک دارای بسامدی بالاست. در این جستار برآنیم تا ضمن آوردن نمونههایی از انواع تشبیه، تمثیلهای برجسته دیوان نجیب کاشانی را به تماشا بنشینیم.
تشبیه از بنیادهای اصلی ایماژ و تخییل در ادبیات میباشد و هر کلام مخیل یا شعر ناب نمیتواند بر کنار از این پدیده بلاغی و هنری باشد. همانندسازی و همانندانگاری در سایر شاخههای هنری مانند نقاشی و خط و معماری و سینما و تئاتر همواره جایگاهی ویژه داشته و دارد. بنابراین برای رسیدن به کمال زیبایی یا زیباییشناسی هنری در شعر بجا و سزاوار است که با دقت خاص به تشبیه و انواع شاخههای آن توجهی ویژه داشته باشیم. در سبک هندی یا اصفهانی که شاعران شیوهای خاص در سرودن شعر داشتند، تشبیه جایگاهی خاص دارد. به ویژه تشبیه تمثیل که نوعی از تشبیه مرکب میباشد، در این سبک دارای بسامدی بالاست. در این جستار برآنیم تا ضمن آوردن نمونههایی از انواع تشبیه، تمثیلهای برجسته دیوان نجیب کاشانی را به تماشا بنشینیم.
واژههای کلیدی
شعر نجیب کاشانی، تشبیه، تمثیل، تشبیه مرکب
مقدمهدر سبک هندی و جایگاه نجیب کاشانی
سبک هندی بعد از چند قرن فترت در شعر فارسی، از قرن یازدهم شروع میشود. مقدمه سبک هندی همان «مکتب وقوع» یا «شیوه واسوخت» میباشد که شاعرانی بزرگ مثل بابافغانی شیرازی و شرف جهان قزوینی یا وحشی بافقی در آن طبع آزمایی کردهاند. سبک هندی با ظهور صائب تبریزی در ایران و بیدل دهلوی در هندوستان، اوج گرفته و رواج مییابد. (رک: شمیسا: 286 -300)
ویژگیهای خاص سبک هندی
1ـ زبان شعر این دوره کوچه بازاری و عامیانه میشود چنان که زبان شعر همان زبان حقیقی مردم است.
2ـ شعر سبک هندی بیشتر معناگر است و شاعران کمتر به فرم و صورت توجه دارند.(آنوشه، 1381)
3ـ ادبیات و آرایههای ادبی در شعر این دوره کاربرد کمتری دارد چنان که صنایع بدیعی کاربردی ندارد اما تشبیه و کنایه و استعاره یا تلمیح جایگاهی خاص مییابد.
4ـ قالب اصلی شعر ظاهرا غزل است اما حقیقتاً بنای شعر این دوره بر تکبیت استوار است و در چهارچوب ظاهری غزل جمعآوری میشود. ردیفهای خوشآهنگ از ظرافتهای خاص سبک هندی است و تکرار قافیه حتی چند بار در یک غزل رایج است.
5ـ تشبیه از مهمترین دستمایههای شاعران این دوره است، به ویژه تشبیه تمثیل که اساس سبک هندی است.
نورالدین محمد کاشانی، متخلص به نجیب و نجیبا که در تذکرههای نصرآبادی و حزین و روز روشن از او یاد شده است در سال 1063 (هـ.ق) متولد میشود. تا بیست سالگی در کاشان زندگی میکند و پیشهاش بزازی است. سپس به اصفهان رفته و وارد دربار صفویه میگردد. خودش هم اشارهای به پیشهاش دارد:
او بعد از ملکالشعرایی دربار صفوی راهی هندوستان میشود که در غزل 327 بدان اشاره دارد:
اهل کمال را دهد نشو و نما هوای هند
غنچه شمع بیشتر در شب تار وا شود
نجیب در دربار شاهان گورکانی هند به خدمت سلطان جلالالدین اکبر در میآید و به مقام ملکالشعرایی میرسد. چندی حکمرانی کشمیر را به او میدهند و سرانجام به جهت فروپاشی حکومت راهی ایران میشود و به همراه اکبرشاه از حمایت مادی و معنوی شاه سلیمان و شاه سلطان حسین برخوردار گشت. نجیب نسبت به شاعران دیگر سبک هندی در ساختن مصراعهای محسوس افراطگرا نیست و تعلقی خاص به سبک عراقی دارد. (نک: مقدمه دیوان نجیب کاشانی، 1382).
درآمد
الف) نگاهی به ساختار تشبیه و انواع آن در شعر نجیب کاشانی
تشبیه یا همانندانگاری، مانند ساختن دو چیز یا دو پدیده به هم بر اساس خیال و توهیم میباشد. پس دو ویژگی همانندی و تخییل در این آرایه ادبی وجود دارد. و از همین جاست که ارباب بلاغت دروغسازی یا دروغپنداری را در این همانندی اصل و اساس کار می دانند و در خلال این پندار مخیلانه، نوعی لذت و شکوفایی ذهنی و درونی برای شاعر و مخاطب پدید میآید که هدف اصلی ادبیات یا تخییل هنری است.
نظامی عروضی بر همین مبنا شاعری را هنر یا صناعتی میداند که بر اساس آن شاعر معانی موهمه و خیالی را به هم میپیوندد تا در ذهن و روان خواننده با بزرگ کردن یا کوچک کردن پدیدهها و یا زشت و زیبا جلوه دادن آنها، انقباض و انبساطی پدید آورد. (نظامیعروضی: 1366)
پس رسالت تشبیه یا تخییل و به طور کلی ادبیات بزرگنمایی یا کوچکنمایی پدیدههاست و به هر جهت اصل «چگونه گفتن» مطرح است و چونی و چرایی مطالب ربطی به کار شعر و شاعری ندارد.
در این راستا شاعر با مدد گرفتن از این پدیده برجسته هنری به سادگی میتواند ما فیالضمیر خویش را به نمایش بگذارد و باعث تاثیر بیشتر مفاهیم و معانی مورد نظر گردد.
گاهی شاعر به کمک تشبیه، ذهنیتهای انتزاعی و خاصی را با همانندسازی عینی و فیزیکی به سادگی در دسترس و تماشای خواننده یا مخاطب قرار میدهد و به تعبیری دیگر با استفاده از مشبهبههای محسوس میتواند پدیدههای عقلانی یا ماوراء طبیعی را به سادگی به تصویر بکشد. از همین روست که در قرآن کریم هم همواره مثالآوری و قصه و حکایتهای خاص مورد توجه است.
اساس سبک هندی یا اصفهانی هم بر همین مبنا استوار است. یعنی شاعر در ذهن و ضمیر خود یک جمله یا مصراع عقلی و غیر محسوس را در نظر میگیرد و برای آرایش کلام یا ماندگاری مطلب، تصویر یا مصراعی محسوس در مقابل آن میآورد چنان که بعضی از بزرگان نام اسلوب معادله را بر آن نهادهاند. در این باب در بخش تشبیه تمثیل باز هم بیشتر بحث خواهیم کرد.
اما رشید وطواط در کتاب حدایقالسحر تشبیه را اینگونه تعریف میکند: «این صناعت چنان بود که دبیر یا شاعر چیزی ماننده کند در صفتی از صفات و اهل لغت آن چیز را که ماننده کنند مشبهبه گویند.» (وطواط، 1362: 45-42)
دکتر شفیعی کدکنی هم در کتاب صور خیال، تشبیه را چنین تعریف میکند: «تشبیه یادآوری همانندی و شباهتی است که از جهتی یا جهاتی میان دو چیز مختلف وجود دارد، چنان که گفتهاند تشبیه، اخبار از شبه است و آن عبارت است از اشتراک دو چیز در یک یا چند صفت و یادآور شدهاند که همه صفات را نمیتوان برشمرد و در مورد تشبیه تعریفهای فراوانی شده است که محور اصلی همه یک چیز است.» (شفیعیکدکنی، پیشین: 52)
همچنین تشبیه را ماننده کردن دو چیز یا دو پدیده به هم دانستهاند، مشروط بر آن که آن مانندگی بر اساس کذب یا لااقل دروغ نمایی باشد. یعنی نوعی اغراق و مبالغه با آن همراه باشد. چنان که در این مانندگی اصل دروغنمایی اهمیت خاص دارد. (شمیسا، 1375: 34)
تشبیه بر اساس طرفین آن انواع مختلفی دارد که در اینجا با آوردن انواع و اقسام آن و ذکر نمونههایی از دیوان نجیب کاشانی زیبایی و ظرافت هنری آنها را ملاحظه میکنیم.
در اینجا کلام که مشبه میباشد، پدیدهای عقلی است و به سکه که پدیدهای حسی است مانند شده است و وجه شبه ارزشمندی میباشد.
ره حرف مسدود شد بر دهن
که چون تخم در خاک ماندی سخن
(ب 14، ص 656)
سخن مشبه است و عقلی و تخم مشبهبه حسی است و وجه شبه پنهانی و پوشیدگی میباشد.
تشبیه حسی به حسی
به کام من بود جمعیت خاطر پریشانی
ز بس هر عضو من دارد چو سیماب اضطراب از هم
(بیت 9ـ ص 358)
در این بیت هر عضو از اعضای انسان (شاعر) در اثر لرزش و بیقراری به سیماب (جیوه) مانند شده است و وجه شبه همان بیقراری و لرزش است.
همچو فواره سرشکم ز گلو میزد جوش
ضبط کردم نفس و آبله پا کردم
(ب 4ـ ص 372)
شاعر سرشک یا اشک یا حسی را به فوارهای مانند کرده است که وجه شبه سرریزی و فوران اشک میباشد.
تشبیه عقلی به عقلی
در جست وجوهای ما در دیوان نجیب چنین تشبیهی یافت نشد.
تشبیه با وجه شبه دوگانه (استخدام)
آن کاشی نجیب خیالم که بارها
چینی شکست خورده زجام سفال ما
(ب 8 ـ ص 73)
در این بیت، شکستن یا شکستخوردن در دو معنای شکستن ظرف و مغلوبشدن به کار رفته است که در مورد اول به کاشی و چینی ارتباط مییابد و در مورد دوم به خود شاعر که کاشانی است.[3]
تدبیر ما چو رشته تسبیح ما گسست
تقدیر توست نیک و بد استخارهها
(ب 12، ص 89)
تشبیه خیالی:
دل در برم چو چشمه خورشید میتپد
تا دیدهام ز تیغ تو این آب و تاب را
(ب 3، ص 20)
تپیدن دل شاعر به لرزش و حرکت چشمه خورشید مانند شده است و وجه شبه در اینجا خیالی و غیر حسی است.
ز وحدت هر سپند قطره خون در تن عاشق
کبوترخانه یا هو نموده مجمر خود را
(ب 7، ص 33)
شاعر مجموعهای را که اسفند در آن میسوزانند به کبوترخانهای مانند کرده است که کبوتران حمد خدا را میگویند و این تشبیه کاملا خیالی است.
تشبیه مقید:
پا به دامن هر کجا چم کمند وحدت است
چون کمان حلقه بر دوش است دائم خانهام
(ب 8، ص 361)
تشبیه مقید آن است که مشبهبه دارای قید یا اضافهای است چنانکه در اینجا کمان که مشبهبه میباشد مقید به قید حلقه بر دوشی است.
اشک جگر سوخته را سفت ز مژگان
چون سبحه صد دانه دلم دانه به دانه
(ب 7، ص 625)
قطرات اشک را به تسبیحی مانند کرده است، اما تسبیحی که صد دانه دارد و تشبیه مقید است.
تشبیه مجمل:
لوح نه چرخ چو خورشید به دستم دادند
در این گنج به روی دل خود وا کردم
(ب 13، ص 373)
تشبیه مجمل آن است که شاعر وجهشبه را نمیآورد و در اینجا لوح به خورشید مانند شده است بدون ذکر وجهشبه.
مانند تار موی سفید میان زلف
آه ضعیف را ز دل تیره برکشم
(ب 3، ص 395)
شاعر آه خود را به تار مویی سفید مانند کرده است که باید آن را برچید یا کند اما وجهشبه آه و تار مو را نیاورده است پس تشبیه مجمل میباشد.
تشبیه مفصل:
(بر خلاف تشبیه مجمل شاعر وجهشبه را ذکر میکند)
همچو عکسی که بر آیینه فتد از ره دور
در دلت هست مصور صور مستقبل
(ب 63، ص 540)
نمایههای غیبی برای شاعر مانند افتادن عکس بر روی آینه است و وجهشبه همان مصوربودن میباشد که ذکر شده است.
پشت زمین ز لنگر کوه وقار او
در لرزه چون ز رطل گران دست رعشهدار
(ب 13، ص 607)
در اینجا هم شاعر لرزه را که وجه شبه میباشد ذکر کرده و لرزیدن زمین زیر پای ممدوح را مانند جامی سنگین در دست انسان رعشهدار میداند.
تشبیه موکد:
(که شاعر ادات تشبیه را ذکر نمیکند)
قوی سر پنجه شد طبعم نجیب از خامه فکرت
از این آهوی آهوگیر صید شیرها کردم
(ب 11، ص 372)
شاعر فکر و اندیشه خویش را به خامهای تشبیه کرده است بدون ذکر ادات تشبیه.
ز شعله دم تیغ تو جان خشم فروزان
فروغ آتش سوزنده بر گیاه مبارک
(ب 14، ص 531)
لب شمشیر یا دم تیغ به شعلهای مانند شده است و ادات ذکر نشده است.
تشبیه مرسل:
(بر خلاف تشبیه موکد ادات تشبیه ذکر میشود)
به کام من بود جمعیت خاطر پریشانی
زبس هر عضو من دارد چو سیماب اضطراب از هم
(ب 9، ص 358)
اعضای بدن شاعر مثل سیماب در اضطراب است و ادات تشبیه یعنی چو ذکر شده است.
از دل روشن چو صبح آیینهای میخواستم
صاف از گرد کدورت سینهای میخواستم
(ب 1، ص 364)
شاعر دل روشن خویش را به صبحی مانند مانند کرده است و ادات تشبیه (چو) مذکور است.
تشبیه ملفوف:
آن است که در یک سوی تشبیه دو یا چند مشبه و در سوی دیگر دو یا چند مشبهبه بیاید(تشبیه لف و نشری).[4]
بهشت و دوزخ ما قرب و بعد ماست از جانان
جدایی آتش و آب است جنت جان ماهی را
(ب 2، ص 70)
در اینجا شاعر بهشت و دوزخ را به قرب و بعد الهی مانند کرده است که حالت لف و نشری دارد.
مه و خورشید عرق چین و کلاهی است که ما
از سر بلهوسی بر فلک انداختهایم
(ب 9، ص 408)
ماه و خورشید به ترتیب مانند عرق چین و کلاه است که حالت لف و نشری دارد.
تشبیه مفروق:
آن است که ضمن تعدد پایههای تشبیه (مشبه و مشبهبه) بر خلاف تشبیه ملفوف در کنار هم بیایند، به عبارت دیگر دو یا چند تشبیه بلیغ که در کنار هم بیایند تشبیه مفروق خواهد بود.
از آتش تجلی خورشید حسن تو
دودی است آسمان و کواکب شرارهها
(ب 4، ص 89)
در مصراع اول آتش تجلی و خورشید حسن (به ترتیب مشبه و مشبهبه) و در مصراع دوم دود و آسمان و کواکب و شراره به ترتیب مشبهبه و مشبه هستند.
عشق ناخوانده مرا بر سر راهی ره داد
که نعیمش همه زخم است و نمکدان داغ است
(ب 2، ص 117)
در مصراع دوم نعیم و داغ مشبه و زخم و نمکدان مشبهبه هستند که جداجدا در کنار هم آمدهاند.
تشبیه تسویه:
آن است که چند مشبه و یک مشبهبه داشته باشیم (تعدد در مشبه و افراد در مشبهبه).
در این آستان گشته خورشید و ماه
چو نقش قدم وقف بر خاک راه
(ب 49، ص 659)
خورشید و ماه که مشبه هستند به نقش قدم که مشبهبه میباشد مانند شده است.
مهر و مه در آسمان کی راست میکردی کمر
گر چو قندیلش نمیبستند در این در میان
(ب 7، ص 636)
مهر و ماه مشبه هستند و قندیل مشبهبه.
تشبیه جمع:
(بر خلاف تشبیه تسویه مشبه مفرد و مشبهبهها متعددند).
تو ظل خالقی و آفتاب کل خلایق
زهی ز سایه تو خلق را پناه مبارک
(ب 20، ص 534)
تو در اینجا مشبه و ظل و آفتاب مشبهبههای متعددند.
چو خورشید و مه یک شب و روز مجلس
بیاراست شهزاده آسمانشان
(ب 1، ص 612)
مجلس در اینجا مشبه و خورشید و ماه مشبهبههای متعددند.
تشبیه مضمر:
یا تشبیه ضمنی آن است که در خلال کلام مشبه و مشبهبه را تشخیص دهیم، به عبارت دیگر ظاهراً هیچ ربطی میان مشبه و مشبهبه وجود ندارد اما تداعی ذهنی خواننده آن را کشف میکند.[5]
من به امید وفای تو به دام افتادم
ور نه با سلسله زلف چه کار است مرا
(ب 20، ص 41)
در اینجا شاعر مضمرا زلف را به دام مانند کرده است، در حالی که ظاهراً هیچ تشبیهی در میان نیست.
کفر است در این سلسله زنجیرپرستی
با زلف تو سودای دل ما شدنی نیست
(ب 5، ص 169)
در اینجا هم مانند فقره پیشین زلف مضمرا به زنجیر تشبیه شده است.
تشبیه تفضیل:
آن است که شاعر مشبه را به مشبهبه تفضیل و برتری نهد و یا با اضافه نمودن یک توصیف یا ویژگی آن را از مشبهبه متمایزتر کند.
پیراستهتر از سر برخاست قدش از جا
آراستهتر ز گل از باغ بهار آمد
(ب 10، ص 264)
قامت او چون سرو است اما زیباتر و پیراستهتر و چهره او گل است اما زیباتر از گل میباشد.
فروزانتر شد از می عارض چشم و چراغ من
مبارک باد داغ تازه بر بالای داغ من
(ب1، ص 443)
عارض با چهره معشوق به می مانند شده است اما درخشانتر و زیباتر از می، میباشد.
تشبیه بلیغ اضافی:
تشبیه بلیغ آن است که مشبه و مشبهبه بدون ادات و وجهشبه در کنار هم بیایند و وجه اتصال آنها کسره اضافی است.
پیش ادیب حسن تو واکرده آفتاب
چون طفل دوره خوان ز فلکها کتابها
(ب2، ص 13)
حسن یا زیبایی معشوق مانند ادیب و معلمی است که عشق و زیبایی را به عاشق میآموزد. که حسن مشبه و ادیب مشبهبه میباشد.
با خاک آدم آنچه تو کردی ز گنج حسن
در پیچ و تاب موجه رشکند آبها
(ب 18، ص 14)
حسن معشوق چون گنجی است. حسن مشبه و گنج مشبهبه است که به هم اضافه شدهاند.
تشبیه بلیغ غیر اضافی:
مشبه و مشبهبه با هم میآیند بدون ادات و وجه شبه اما کسره اضافهای در میان نیست و معمولاً به صورت جمله کامل میآید.
از پنبههای داغ نهان بس که گفتهایم
شاخ شکوفهایست زبان در دهان ما
(ب 7، ص 79)
زبان مشبه و شاخ شکوفه مشبهبه است که بدون ادات و وجه شبه میباشد و اضافه هم نشدهاند.
با آن که دو عالم همه آتش زده اوست
شمعی است جمال تو که پروانه ندارد
(ب 5، ص 204)
جمال معشوق که مشبه است به شمعی مانند شده است بدون اتصال اضافه و ادات و وجهشبه.
چنان که ملاحظه میشود، نجیب کاشانی از همه انواع تشبیه در شعر خود استفاده کرده و به خوبی و زیبایی تصاویری چشمنواز به جای گذاشته است اما ارزش کار این شاعر بزرگ چنان که پیشتر هم اشاره شد در ساختن تصاویری زیبا در باب تشبیه مرکب یا تمثیل است. تشبیه تمثیل در سبک هندی پدیدهای ایماژی و زیبا شناسانه است که هر چند در اشعار پیشینیان هم وجود دارد اما اساس کار سبک هندی بر بسامد بالای این نوع تشبیه میباشد که شاعرانی چون صائب، بیدل و کلیم کاشانی یا طالب آملی به خوبی از عهده مضمونسازی در این زمینه بر آمدهاند.
از آنجا که جامعه عصر صفوی و به ویژه شهرهای بزرگ با پیشههای متنوع پدید آمده بودند، صاحبان مشاغل مختلف، هم شعر میسرودند و هم مخاطبان اصلی این نازکخیالیها بودهاند.
هر چند نمونههایی زیبا از تشبیه تمثیل در آثار بزرگان این دوره در ذهن و خاطر اهالی شعر و ادب مرور میشود اما تمثیل در شعر نجیب هم حال و هوای خاص خود را دارد و ما در این جا نمونههایی زیبا از تمثیل در شعر نجیب را انتخاب کردهایم.
نمونههایی از تشبیه تمثیل در شعر نجیب کاشانی:
مشکل است از ابروی پیوسته دل برداشتن
گوشت از ناخن نمیگردد به آسانی جدا
(ب 2، ص 15)
سختی دلکندن از ابروی معشوق (= مشبه) مانند جدا کردن ناخن از گوشت است. (= مشبهبه)
رتبه افتادگی از سربلندی برتر است
تا توانی نقش باشی تاج سر بودن چرا
(ب 12، ص 24)
مصراع نخست مرتبه تواضع را از غرور و تکبر بالاتر میداند و در مقابل تمثیل نقش بودن و دوری از تاج بودن را مشبهبه قرار داده است.
رسد فیض بزرگان بعد مردن هم به محتاجان
هما گر مرد میمون کرد بر مردم پر خود را
(ب 2، ص 31)
رسیدن فیض و کرامت بزرگان به محتاجان چون پر همای سعادت است که نصیب مردم میشود. وجه شبه که مشترک در دو مصراع است مرکب میباشد.
به قدر قابلیت تربیت دارد اثر در کس
به صیقل کی توان آیینه کردن سنگ مرمر را
(ب 2، ص 35)
تربیتپذیری اشخاص است که موثر میافتد چنانکه هر سنگی قابلیت آیینه شدن ندارد.[7]
به دشمن میدهند از دوست پهلو پیش نامردان
به معنی دوستر دارد زن از فرزند شوهر را
(ب 3، ص 35)
تکیه کردن نامردان به دشمن را به تکیه کردن به شوهر به جای تکیه کردن به فرزند آورده است. چنانکه ملاحظه میشود وجه شبه مرکب است.
به نامرد است پیش از مرد، زال دهر را الفت
به دختر از پسر باشد محبت بیش مادر را
(ب 5، ص 36)
توجه روزگار به نامردان (= مشبه مرکب) مانند محبت مادران به دختران (= مشبهبه مرکب) میباشد.
بهار اهل دولت با خزان دارد همآغوشی
شکفتن برگریزان است این گلهای خنجر را
(ب 5، ص 37)
خوشی بختیاران به همراه تلخی است (= مشبه) مثل خون ریختن خنجر که در آغاز شکفتن شکوفه را ماند ولی مرگ و خزان در پی دارد (= مشبهبه).
سخی در پیش قانع قدر چندانی نمیدارد
به ریزشهای دریا احتیاجی نیست گوهر را
(ب 9، ص 37)
خرسـندان و قانـعان اعتباری برای سخاوتـمندان قائــل نیسـتند (= مشــبه) چنانـکه گوهــر اصیــل نیازمنـد بخشش دریا نیست (= مشبهبه).
اهل و نااهل در روزی خدا برابرند (مصراع دوم - مشبه) چنانکه خار و گل یکسان آب میخورند (مصراع اول- مشبهبه)
نجیب از وعدههای فال حافظ گشت سرگردان
برات لم یصل آواره میسازد محصل را
(ب 10، ص 40)
سـرگـردانـی شاعـر از وعـدههای فـال حافـظ (= مشـبه) ماننـد محـصـل مالیـاتـی کـه بـرات وصـول نـاشـدنـی با خود دارد (= مشبهبه). در اینجا به ظرافتهای زندگی اجتماعی و مالیاتگیری حاکمان با دقت توجه شده است.
مخوان احسان، بخیلی گر زسر وا کرد سائل را
نماز اول وقت از اطاعت نیست کاهل را
(ب 1، ص 40)
دور ساختن بخیل گدا را از خویش (= مشبه) مانند نماز اول وقت تنبلان و کاهلان است (= مشبهبه). وجه شبه در اینجا از سر واکردن و دور کردن سائل و رفع تکلیف نماز است که مرکب میباشد.
ز حال تیرهروزان آگهی روشندلان دارند
بپرس از شمع مجلس محنت شب زندهداران را
(ب 5، ص 53)
کوران روزگار تیرهروزی را میفهمند (= مشبه) چنانکه درد شب زندهداران را شمع سوخته میداند (= مشبهبه).
وجه شبه سوختگی و درد مشترک در دو مصراع است که مرکب است.
به اصلاح آورد چوب معلم طفل نادان را
دوایی بهتر از مسواک کردن نیست دندان را
(ب 7، ص 53)
چوب معلم برای اصلاح نوآموز (= مشبه) مانند چوب مسواک برای دندان است (= مشبهبه). وجه شبه (= پاک کردن و تربیت نمودن ).
ز غفلت میبرند ارباب دنیا فیض آگاهی
که تاریکی کند روشن چراغ آشنایان را
(ب 3، ص 55)
غفلت عامل فیض بردن دنیاداران است (= مشبه) چنانکه تاریکی ها عامل روشنیبخشی چراغ آشنایان است (= مشبهبه). وجه شبه (= سختی و تیرگی که مشترک در دو مصراع است).
به چشم کم، ضعیفان را مبین در عالم امکان
که موری ناتوانی خورد در آخر سلیمان را
(ب 3، ص 56)
ضعیفان را دستکم مگیر (= مشبه) همانطورکه سرانجام مور اندام سلیمان را میخورد (= مشبهبه).
ز معزولان بپرس احوال برخوردی که من دارم
که داند عضو سرماخورده قدر موم و روغن را
(ب 2، ص 58)
عزلشدگان و راندگان قدر برخورد خوب را میفهمند (= مشبه) عضو سرما خورده بدن با دردش نرمی روغن را حس میکند (= مشبهبه). نظیر عبارت سعدی: قدر انگور بیوه داند نه خداوند میوه.
به گرمی چارهجو شو چرب و نرمیهای دشمن را
که آب سرد مشک میبرد از دست روغن را
(ب 1، ص 58)
چارهجویی و نجات از دشمن با خوشزبانی (= مشبه) چنانکه سردی مشک روغن را ضایع میکند (= مشبهبه). در اینجا به ظرافت کره و روغنگیری عشایر توجه کرده است.
ز حلم سختجان ایمن مشو، گر تندی کردی
که سازد رفته رفته شعله آتش آب آهن را
(ب 5، ص 59)
بردباری مقاومان تندیها را از میان میبرد (= مشبه) چنانکه شعله آتش آهن که از حرف سبک نبود شکایت گوش سنگین را سخت را ذوب میکند (= مشبهبه).
ز هر آواز فریادی مگردان کوه تمکین را
که از حرف سبک نبود شکایت گوش سنگین را
(ب 1، ص 60)
ابهت و سنگینی را نباید با هر بانگی از میان برد (= مشبه) چنانکه گوش کر بدهکار حرفهای ضعیف نیست (= مشبهبه).
خدا از دولت مرغوب در پیری نگه دارد
بلایی بدتر از مقبولی زن نیست عنین را
(ب 3، ص 61)
بخت و اقبال سر پیری (= مشبه) مثل زن زیبا برای عنین و ناتوان است (= مشبهبه).
ز دور چرخ یکسان است ناکامی و کام من
دهان آسیا نشناسد آب تلخ و شیرین را
(ب 10، ص 61)
برای روزگار خوشبختی و بدبختی افراد مهم نیست (= مشبه) چنانکه تنوره آسیا فرقی میان آب شور و شیرین نمیگذارد (= مشبهبه).
آتش حرص از قناعت کم نمیگردد نجیب
تشنه را از آب گوهر سیر کردن مشکل است
(ب 10، ص 125)
قناعت حرص را از میان نمیبرد (= مشبه) چنانکه تشنگان از برق جواهر سیر نمیشوند (= مشبهبه)
نیست باک از دامن تر آب چون از سر گذشت
بیمی از باران نمیباشد در آب افتاده را
(ب 5، ص 64)
آن که آب از سرش گذشته باکی از تر شدن ندارد (= مشبه) چنانکه غرق شده آب ترسی از باران ندارد (= مشبهبه).
چنانکه سعدی گوید:
آن را که در بحر قلزم است غریق
چه تفاوت کند ز بارانش
پستی غفلت بلنداقبالی ای دارد ز پی
رفعتشان است تعبیر به خواب افتاده را
(ب 6، ص 64)
غفلت و پستی هم اقبال در پی دارد (= مشبه) چنانکه خوابزدگان به مقام بالا میرسند (= مشبهبه).
برق را در سینه میسوزد نفس در اضطراب
کار مشکل میشود دل در شتاب افتاده را
(ب 9، ص 64)
نفس سوختگان سوزندهتر از برق است (= مشبه) همانطور که کار شتابزده گره میخورد (= مشبهبه). وجه شبه (= خراب شدن کار شتابزده).
غفلت و آگاهی ما را نباشد امتیاز
خواب و بیداری بود یکسان نظر پوشیده را
(ب 4، ص 66)
چه غافل و چه هوشیار تفاوتی ندارد (= مشبه) چنانکه برای انسان کور خواب و بیداری یکسان است (= مشبهبه).
چون کنم ضبط سرشک خود که آب از سرگذشت
دست و پا بیجاست در گرداب طوفان دیده را
(ب 8، ص 66)
نظیر بیت 5 صفحه 64
قدر ما را گر نمیدانند یاران، دور نیست
فهم هرکس در نیابد نکته سنجیده را
(ب 9، ص 66)
یاران حال ما را نمیفهمند (= مشبه) چنانکه نکتههای خاص در حد فهم هر کس نیست (= مشبهبه). یعنی حال ما ظریف و نکتهسنجانه است و هر کسی بدان راه ندارد.
تربیت حاشا که او نازاده را سازد عزیز
قوهای حز نعل گشتن نیست آهن پاره را
(ب 11، ص 67)
بیت 2 صفحه 35 دیوان نجیب
و همچنین است در ابیات ذیل که فقط به مصراعهای مشبه و مشبهبه اشاره کنیم و تحلیل و توضیح و شناخت وجه شبه را بر اساس ابیات پیشین به خوانندگان گرامی واگذار مینماییم:
در ابیات ذیل مصراع اول مشبه و مصراع دوم مشبهبه میباشد:
در ابیات ذیل مصراع اول مشبهبه و مصراع دوم مشبه میباشد:
سیل بیزنهار را در خاک نرم آن روز نیست
خصم چون گردد قوی چندان مدارا بهتر است
(ب 7، ص 114)
شمع را در جامه فانوس چندان نور نیست
گر کسی عاشق شود یک پرده رسوا بهتر است
(ب 10، ص 115)
موج، سد ره نگردد سیل بیزنهار را
عاشق دیوانه را زنجیر کردن مشکل است
(ب 2، ص 123)
نتیجه
چنانکه ملاحظه شد تمام هنرمندی شاعران سبک هندی و تواناییهای شاعرانه و خیالپردازانه آنها مضمونیابی و مضمونسازی است. به تعبیر دیگر شاعر سبک هندی و در اینجا نجیب کاشانی همان مضمونهای مستعمل شعر کلاسیک را که شاعران بزرگ مانند سعدی و حافظ پیشتر مطرح ساخته بودند و یا مفاهیم فلسفی و اخلاقی مطرح شده در متون ادب فارسی را دوباره مطرح ساخته است و تفاوت اصلی سبک هندی همین تمثیلسازیهاست که با توجه به ابیات اندک مطرح شده، ملاحظه شد با زندگی عمومی و جاری مردم و پیشههای مختلف مانند بازار و کشاورزی و صنعت و زندگی عشایری بیارتباط نیست و بدین لحاظ، شعر عامیانه و مردمی میشود.
نکته دیگر آن که غالبا مصراعهای دوم حالت تمثیلی و مشبهبهی دارند و گاهی به ندرت مصراعهای نخست هم جنبه تمثیلی پیدا میکنند. به هر حال، نجیب کاشانی هم پیرو روال و رویه بزرگان سبک هندی است و تفاوت فاحشی در شعر او با شعر صائب و دیگر بزرگان مشاهده نمیشود.
و مجموعا شعر نجیب کاشانی دربردارنده تصاویر زیبا و لطیفی است که در سامانه زیباییشناسی شعر فارسی و سبک هندی جایگاهی ویژه دارد. نجیب با بهرهیری از انواع فنون بلاغی و به ویژه تشبیه، توانسته است به این جایگاه دست یابد. هم چنین در آوردن تشبیهات تمثیلی که اساس کار هندیسرایان میباشد، توانسته است در حد شاعران بزرگ این سبک مانند صائب تواناییهای خود را به منصه ظهور برساند، هرچند تعداد ابیات او محدود میباشد. به هر حال تشبیه و تمثیل دو عامل مهم زیبا شدن شعر نجیب میباشد.
منابع و مآخذ
1 ــ انوشه، حسن. فرهنگنامه ادب فارسی. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381.
2 ــ داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: مروارید، 1382.
3 ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی. تهران: انتشارات آگاه، 1373.
4 ــ شمیسا، سیروس. بیان و معانی. تهران: فردوس، چاپ دوم، 1375.
5 ــ لاهیجی، حزین. دیوان حزین لاهیجی. به کوشش ذبیحالله صاحبکار، تهران: چاپ پنجم، 1375.
6 ــ میرصادقی، میمنت. واژهنامه هنر شاعری. تهران: چاپ دوم، 1373.
7 ــ نجیب، کاشانی. دیوان. به کوشش دادبه، اصغر و صدری، مهدی. تهران: میراث مکتوب، 1382.
8 ــ نظامیعروضی. چهار مقاله. تهران: امیرکبیر، چاپ نهم، 1366.
* دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کاشان، گروه زبان و ادبیات فارسی، کاشان، ایران.
تاریخ دریافت:20/4/1393 تاریخ پذیرش: 25/5/1393
1ـ گلبند نوعی پارچه ابریشمی رنگین است.
1ـ کلیه ابیات شاهد مثال از دیوان نجیب کاشانی به تصحیح اصغر دادبه و مهدی صدری، تهران، میراث مکتوب، 1382 است.
1ـ در استخدام ضمیر یا اسمی که در کلام وجود دارد به واسطه وجه شبه دوگانه به دو سوی کلام ارتباط مییابد چنانکه مصراع ذیل:
«ابر مثل زاهدان جمله چمن خشک بود»، خشکی که وجه شبه دوگانه است از یک سو با زاهد و از دیگر سو با چمن مرتبط است.
1ـ معمولا در تشبیه ملفوف، فقط لف و نشر مرتب میآید.
1ـ مثال برای تشبیه مضمر: ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم / تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد در اینجا مضمرا زلف به بنفشه مانند شده است.
1ـ پیشتر هم اشاره شد که تشبیه تمثیل یا مرکب آن است که جملهای یا عبارتی در معرض مشبه و جمله یا عبارتی دیگر در معرض مشبهبه میآید و وجه اصلی آن مرکب بودن وجه شبه میباشد و باید دقت داشت که این نوع تشبیه با تشبیه متعدد متفاوت است و اگر مشبهبه جملهای مثل واره باشد تشبیه تمثیل و اگر عادی باشد تشبیه مرکب خواهد بود. (بحث معادله یا تناظر میان دو مصراع هم مطرح میباشد)
1ـ همین مضمون را سعدی در گلستان آورده است:
چــو بود اصــل گوهری قابــل
تربیـت را در او اثــر باشد
سگ به دریای هفتگانه بشوی
که چو تر شد پلیدتر باشد
نظیر:
1ـ حال شبهای مرا همچو نی داند و بس
تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد؟
2ـ در بسیاری از موارد این چنینی، ظرافت و نازکخیالیهای سبک هندی نمود بارزی دارند.
1ـ نظیر:
ای کریمی که از خزانه غیبت
گبر و ترسـا وظیفه خورداری
دوستان را کجا کنی محـروم
تو که با دشمن این نظر داری
(گلستان سعدی).
1ـ دخل نمودن اصطلاحی بازاری است که نخستین پولی است که باید نقدا در آغاز فروش به فروشنده داد تا کارش برکت داشته باشد.
2ـ پیشتر مضمونی به همین روال در بعضی از بیتها وجود داشت.
مراجع
منابع و مآخذ
1 ــ انوشه، حسن. فرهنگنامه ادب فارسی. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381.
2 ــ داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: مروارید، 1382.
3 ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی. تهران: انتشارات آگاه، 1373.
4 ــ شمیسا، سیروس. بیان و معانی. تهران: فردوس، چاپ دوم، 1375.
5 ــ لاهیجی، حزین. دیوان حزین لاهیجی. به کوشش ذبیحالله صاحبکار، تهران: چاپ پنجم، 1375.
6 ــ میرصادقی، میمنت. واژهنامه هنر شاعری. تهران: چاپ دوم، 1373.
7 ــ نجیب، کاشانی. دیوان. به کوشش دادبه، اصغر و صدری، مهدی. تهران: میراث مکتوب، 1382.
8 ــ نظامیعروضی. چهار مقاله. تهران: امیرکبیر، چاپ نهم، 1366.