مقاله حاضر تلاشی است در جهت بررسی و شناخت زیباییهای هنری تشبیهات اشعار محمدعلی بهمنی که در آن تشبیهات از وجوه مختلف بلاغی؛ یعنی موضوعی، طرفین تشبیه، زاویه تشبیه، ساختار شکلی، وجه شبه، ادات، حسی، عقلی و انتزاعی بودن، تشبیهات گسترده و فشرده، بررسی، دستهبندی و سپس به کمک جدول و نمودار تحلیل آماری و علمی از آن ارائه گردیده است. شعر بهمنی از لحاظ تشبیه غنی است و انواع مختلف تشبیه در شعر او به کار رفته است (519 مورد). در بحث عناصر مشبه و مشبهبه، بهمنی نگاهی گسترده دارد و تقریبا در هر موضوعی وارد شده است اما بیشتر به عناصر و اوصاف انسانی توجه دارد به طوری که 359 مورد یعنی 2/69 درصد از کل مشبهها و 98 مورد با 9/18 درصد از کل مشبهبههای او از این عنصر اخذ شده است. با دقت در اشعار او میتوان دریافت که 38 درصد تشبیهات نو است. تشبیهات بهمنی از نظر ذکر و حذف ادات و وجه شبه بدین گونهاند: 63 مورد (2/12 درصد) مفصل (کامل الارکان)، 51 مورد (8/9 درصد) مجمل (بدون وجه شبه)، 106 مورد (4/20 درصد) موکد (بدون ادات) و 299 مورد (6/57 درصد) بلیغ (بدون وجه و ادات). حذف وجه شبه سبب تلاش ذهنی و کسب لذت ادبی بیشتر میگردد و بر تاثیر تشبیه میافزاید و حذف ادات تشبیه، ادعای اتحاد و همسانی مشبه و مشبهبه را قوت میبخشد. از نظر ساختار شکلی و ظاهری انواع تشبیه مفروق، ملفوف، جمع، تسویه، تفضیلی و مضمر در شعر بهمنی قابل دستهبندی است. در اشعار بهمنی میزان تشبیه فشرده 173 مورد و 3/33 درصد و تعداد تشبیه گسترده 346 مورد با 7/66 درصد است. تشبیهات بهمنی از نظر حسی و عقلی بودن طرفین بدین گونهاند: 316 مورد از طرفین تشبیه با 9/60 درصد حسی به حسی است و میزان تشبیهات عقلی به حسی در اشعار او 106 مورد و 4/20 درصد و میزان تشبیهات حسی به عقلی 77 مورد و 8/14 درصد و عقلی به عقلی 20 مورد و 9/3 درصد است. بهمنی بیشتر گرایش به ساختن تشبیه حسی دارد.
مقاله حاضر تلاشی است در جهت بررسی و شناخت زیباییهای هنری تشبیهات اشعار محمدعلی بهمنی که در آن تشبیهات از وجوه مختلف بلاغی؛ یعنی موضوعی، طرفین تشبیه، زاویه تشبیه، ساختار شکلی، وجه شبه، ادات، حسی، عقلی و انتزاعی بودن، تشبیهات گسترده و فشرده، بررسی، دستهبندی و سپس به کمک جدول و نمودار تحلیل آماری و علمی از آن ارائه گردیده است. شعر بهمنی از لحاظ تشبیه غنی است و انواع مختلف تشبیه در شعر او به کار رفته است (519 مورد). در بحث عناصر مشبه و مشبهبه، بهمنی نگاهی گسترده دارد و تقریبا در هر موضوعی وارد شده است اما بیشتر به عناصر و اوصاف انسانی توجه دارد به طوری که 359 مورد یعنی 2/69 درصد از کل مشبهها و 98 مورد با 9/18 درصد از کل مشبهبههای او از این عنصر اخذ شده است. با دقت در اشعار او میتوان دریافت که 38 درصد تشبیهات نو است. تشبیهات بهمنی از نظر ذکر و حذف ادات و وجه شبه بدین گونهاند: 63 مورد (2/12 درصد) مفصل (کامل الارکان)، 51 مورد (8/9 درصد) مجمل (بدون وجه شبه)، 106 مورد (4/20 درصد) موکد (بدون ادات) و 299 مورد (6/57 درصد) بلیغ (بدون وجه و ادات). حذف وجه شبه سبب تلاش ذهنی و کسب لذت ادبی بیشتر میگردد و بر تاثیر تشبیه میافزاید و حذف ادات تشبیه، ادعای اتحاد و همسانی مشبه و مشبهبه را قوت میبخشد. از نظر ساختار شکلی و ظاهری انواع تشبیه مفروق، ملفوف، جمع، تسویه، تفضیلی و مضمر در شعر بهمنی قابل دستهبندی است. در اشعار بهمنی میزان تشبیه فشرده 173 مورد و 3/33 درصد و تعداد تشبیه گسترده 346 مورد با 7/66 درصد است. تشبیهات بهمنی از نظر حسی و عقلی بودن طرفین بدین گونهاند: 316 مورد از طرفین تشبیه با 9/60 درصد حسی به حسی است و میزان تشبیهات عقلی به حسی در اشعار او 106 مورد و 4/20 درصد و میزان تشبیهات حسی به عقلی 77 مورد و 8/14 درصد و عقلی به عقلی 20 مورد و 9/3 درصد است. بهمنی بیشتر گرایش به ساختن تشبیه حسی دارد.
تصویر در واقع همان صورت خیالی در ذهن شاعر است که هرچه خیالانگیزتر باشد زیباتر و بهتر است. تصویر جوهره اصلی شعر است و با نامهای خیال و ایماژ نیز از آن یاد شده است. اشعاری که از عنصر خیال برخوردار باشند احساسات و عواطف خواننده را بر میانگیزد. تشبیه یکی از مهمترین عوامل مخیل شدن کلام و تولید شعر و از مهمترین عناصر بیانی در یک اثر ادبی است. تشبیه نشاندهنده وسعت و زاویه دید شاعر است؛ یعنی شاعر میان عناصر و اشیای مختلف ارتباط برقرار میکند و طبیعی است که در این راه، از حوادث و رویدادهای جامعه نیز تاثیر میپذیرد. همچنین تشبیه، تقلید و خلاقیت شاعر را نشان میدهد. تشبیه به عنوان یکی از فنون و ابزارهای بیانی، پایه شکلگیری بسیاری از اشعار است. در میان مباحث علم بیان تشبیه، برجستگی ویژهای دارد؛ زیرا اساس شکلگیری استعاره، تمثیل و به نوعی کنایه است. شاعر از طریق این فن با طبیعت و ماورای آن ارتباط برقرار میکند و از راه محاکات آنها را به خدمت میگیرد و ساختار ذهنیاش با آن شکل میگیرد. «شکل ذهنی شکل حاکی از تمرکز کامل همه نیروی خلاقه شاعر در لحظه آفرینش شعر است» (براهنی، 1380، ج 1: 75). تشبیه در ساخت صور خیال نقش بسزایی دارد؛ یعنی در هسته اصلی و مرکزی اغلب خیالهای شاعرانه است. صورتهای گوناگون خیال و نیز انواع تشبیه، مایه گرفته از همان شباهتی است که نیروی تخیل شاعر در میان اشیا کشف میکند (پورنامداریان، 37:1381). راز تشبیه در همانندیهای پیشبینی نشدهای است که برای انسان کشف میشود. این نوع تشبیه که معمولا مشبه آن از حواس مردم عادی دورتر است، ذهن را با شگفتی، درنگ و تلاش همراه میسازد و این تلاش منشا لذت هنری است. تشبیه یادآوری همانندی و شباهتی است که از جهتی یا جهاتی میان دو چیز مختلف وجود دارد. )شفیعی کدکنی ، 1372: 53( تشبیه عبارت است از مانند نمودن چیزی به چیزی در معنایی با ادواتی خاص، به عبارت دیگر بیان مشارکت دو چیز است در وصفی از اوصاف به توسط الفاظ مخصوص. (رجایی، 1376: 244) یکی از قدیمیترین دقتهای علمی در باب تشبیه توجّه فارابی است که کوشیده تا مساله تشبیه را با نشانههای ریاضی ترسیم کند و به اسلوب اهل دانش، چنین توضیح دهد که: و زیبایی تشبیه مختلف است؛ یکی این که شباهت دو امر نزدیک به یکدیگر باشد، و ممکن است نتیجه توانایی هنری باشد، چندان که دو امر متباین را در چهره دو امر متناسب، از رهگذر افزودن سخنانی، نشان میدهد و این بر شاعران پوشیده نیست، از جمله این که «ا ب» و «ب ج» را به علت مناسبت نزدیکی که میان آنها وجود دارد، به یکدیگر تشبیه کنند تا میان «ا» و «ب» مشابهت نزدیک و شناخته شدهای حاصل شود و میان «ب» و «ج» مشابهتی نزدیک حاصل شود و سخن را به گونهای میآورند که بر دل شنونده چنین میگذرد که میان «اب» و «ب ج» مشابهتی است، اگر چه در اصل دور باشد. (شفیعی کدکنی، به نقل از کتاب: مقاله فی قوانین صناعه الشعرا، 1372 : 54) توسل به دامن تشبیه تاثیر کلام را قویتر و برد آن را بیشتر میکند. (تجلیل، 1376 : 46)
هر تشبیه ارکانی دارد. ارکان تشبیه عبارتند از: مشبه (تشبیه شده)، مشبهبه (تشبیه شده به آن)، وجه شبه (صفت مشترک بین دو طرف تشبیه)، ادات (پل ارتباط بین مشبه و مشبهبه). «و از این چهار رکن آن دو رکنی که در حقیقت بنیاد تشبیه بر آنها استوار است، همان دو رکن مشبه و مشبهبه است که در اصطلاح آنها را طرفین تشبیه میخوانند.» (شفیعی کدکنی، 1372: 56) مشبه و مشبهبه ارکان اصلی تشبیه هستند و همواره وجود دارند اما وجه شبه و ادات میتوانند حذف شوند. نوع بهرهگیری شاعر از این دو رکن میتواند تا حدی مؤید دیدگاه و زمینههای فکری و هنری او باشد، بسیاری از تجارب محیط زندگی و زمینههای عقیدتی و فکری در ساخت تشبیه مؤثر است. کسی که در این ارکان از عناصر دینی، اخلاقی، ادبی، اجتماعی و غیره استفاده میکند، گرایش و تمایل خود را به این امور نشان میدهد. به عبارت دیگر اغلب موضوعاتی که اطراف شاعر را فرا میگیرد یا از ذهن او میگذرد، میتواند در تشبیهسازی او مورد استفاده قرار گیرد (نبیلو، شیروی، 1389: 37) حذف ادات تشبیه، ادعای همسانی مشبه و مشبهبه را قدرت میبخشد و تلاش و کندوکاو ذهن را افزون میسازد. برای فهم تشبیه باید به سراغ مشبهبه رفت که مهمترین پایه تشبیه است زیرا وجه شبه از آن استنباط میشود.
تشبیه و ساختار آن در شعر محمدعلی بهمنی
از آنجا که محمدعلی بهمنی در اشعار خود در استفاده از صور خیال بعد از استعاره به تشبیه توجه داشته است در این پژوهش سعی شده است علاوه بر بررسی عناصر تشبیه، ساختارهای بلاغی، زاویه تشبیه یا نوی و کهنگی آنها، جایگاه وجه شبه و ادات در تشبیهات محمدعلی بهمنی مورد بحث قرار گیرد.
1 ــ عناصر تشبیه در شعر محمدعلی بهمنی
بهمنی عناصر متعددی را در تشبیهات خود مورد توجه قرار داده است. او هم در مشبه و هم در مشبهبه، به امور مختلف و متنوعی پرداخته است، از جمله انسان و اوصاف او، مفاهیم مجرد و انتزاعی، اجرام آسمانی، طبیعت، حیوانات و اشیا و ...
تشبیهات بهمنی در اشعار او از این منظر بررسی گردیده و تشبیهات استخراج شده به اعتبار مشبه و مشبهبه دستهبندی شده است.
1 ــ 1 ــ مشبه و عناصر آن
مشبه طرف اول تشبیه و جزء دو رکنی است که حذف آن تشبیه را از بین میبرد. دستهبندی و تقسیمی که در اینجا از مشبههای بهمنی میشود نشاندهنده گستردگی نگاه بهمنی است. زیرا تقریبا در هر موضوعی وارد شده است و از آن تشبیه اخذ کرده است.
1 ــ عناصر و اوصاف انسانی: شامل نامهای خاص، صفتهای مخصوص انسانی مثل خیال، امید، آرزو، پیری، صبر، غم و... همچنین ممدوح، معشوق و اندامهای وی، اعضا و جوارح و نفس خود شاعر نیز در این تقسیمبندی قرار میگیرد.
الف) نفس شاعر: شاعر خود را در مقام مشبه قرار داده و اساس و پایه تشبیه را بر نفس خویش نهاده است.
ب) یار، دوست، ممدوح، معشوق: در این قسمت تشبیهاتی مورد بررسی قرار میگیرد که شاعر در آن دوستان و معشوق خود را مشبه قرار داده است.
مانند: معشوق به جان (همان: 625)، به سرنوشت (همان: 426)، به شعر (همان: 398)، به برگ (همان: 517)، به آیینه (همان: 219)، به عشق (همان: 262)، به صدف خالی (همان: 499)، به جان غزل (همان: 348) و...
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو میگویند تحسینم
/ (همان: 398)
مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال
(همان: 435)
تو مثل سرنوشتی غیر تو با من نخواهد بود
اگر پنهان از تو بسپرم دور من زمین را هم
(همان: 426)
تو فصل پنجم عمر منی و تقویمم
به شوق توست که تکرار میشود هر سال
(همان: 435)
ج) اعضا و جوارح بدن: این قسمت شامل تشبیهاتی است که شاعر در آنها اندام و جوارح بدن را مشبه قرار داده است.
مانند: چشم به شیشه منقوش (همان: 357)، جسم به غزل (همان: 349)، دل به مرغ (همان: 226)، لب به غنچه (همان: 225)، گیسو به طلا (همان: 225)، چشم به جان (همان 425)، دل به کبوتر (همان: 226)، چشم به خورشید (همان: 209)، پوست به سمباده (همان: 487)، چشم به سرپوش (همان: 357)، دل به دریا (همان: 450) و...
لب تو گرمترین آتش زمستانی
من آن مسافر یخ بسته بیابانی
(همان: 84)
پلک میبندم سوار خسته پیدا میشود
اشک میتازد به روی شیشه منقوش چشم
(همان: 357)
جسمم غزل است اما روحم همه «نیما» یی است
در آینه تلفیق این چهره تماشایی ست
(همان: 349)
تن خو به نفس دارد جان زاده پرواز است
آن ماهی تنگآب و این ماهی دریایی است
(همان: 341)
د) صفات و خصوصیات انسانی: تشبیهات این قسمت شامل آنهایی است که مشبه در آن صفات انسانی است. اوصافی چون: خیال، شور جوانی، تهمت، دروغ و ....
همچنین در این قسمت سخن و وابستههای آن را شامل میشود.
مانند: شور جوانی به شقشقه (همان: 417)، عاشقی به نقلی استمراری (همان: 433)، شعر به خروش (همان: 728)، خبر به شبخوانی یک زنجره (همان: 478)، غزل به دبستان (همان :347)، غزل به نوزادان بی مادر (همان: 443)، حواس به زنگ (همان: 125)، غزل به معشوق (همان: 537)، تبار به خورجین (همان: 38) و...
میخواستم از شور جوانی بنوسیم
هیهات که آن شقشقهای بود و دگر نیست
(همان: 417)
دیرسالی است که در من جاری است
عاشقی نقلی استمراری ست
(همان: 433)
پرنده نیستم اما پرخیالم هست
توان بال گشودن به هر محالم هست
(همان: 526)
فهمیدهام که شعر مسیحای دیگری ست
حیفا، که مثل تو به صلیبش کشیدهام
(همان: 717)
محمدعلی بهمنی از موضوعات متعدد مرتبط با انسان به عنوان مشبه استفاده نموده است، که از بهترین مشبههای انسانی او خود شاعر، معشوق، غزل، دل، جان و شعر است به طوری که تعداد بیشتر مشبههای او را معشوق، خود شاعر و غزل تشکیل داده است. این نوع مشبه در اشعار بهمنی 359 مورد با 2/69 در صد از کل مشبهها را شامل میشود و بیانگر این است که بهمنی از این اوصاف در اشعارش زیاد استفاده کرده است.
2 ــ مفاهیم مجرد و انتزاعی: شامل مشبههایی از نوع اسم معنی است و همچنین او صافی که فقط مربوط به انسان نیست مانند عشق، غم، ملال، صبر و ...
مانند: عشق به کور (همان: 562)، صبر به چاه (همان: 359)، جذبه سرکنگی به فرصت ناب (همان: 602)، عشق به بلا (همان: 210)، عشق به دفتر (همان: 250)، عشق به باغ (همان: 261)، عشق به زنجیره (همان: 694)، وهم به هاله (همان: 647)، جذبه سرکنگی به هشیاری جان (همان: 602)، حیات به گلاب (همان: 641) و...
فهمیدهام که شعر مسیحای دیگری ست
حیفا، که مثل تو به صلیبش کشیدهام
عشق، کوری ست/ که از خیابان/ عبورش میدهی/ بی که بدانی/ عبورت داد
(همان: 562)
خودت باش، آری که در «مسلخ عشق»
طبیعی ست گر تشنه باشی به خونم
(همان: 496)
تا قله شاید یه نفس باقی نبود اما غرور من
با چوبدست شرمگینی در مسیر بازگشتن بود
(همان: 372)
نشستهاند ملخهای شک به برگ یقینم
ببین چه زرد مرا میجوند سبزترینم
(همان: 441)
بهمنی در این قسمت از حالات درونی انسان و کیفیات روحی او بهره برده است. این نوع مشبه در اشعار بهمنی 68 مورد با 1/13 درصد میباشد و بیشتر مشبههای این قسمت را عشق تشکیل میدهد به طوری که از این 68 مورد 13 مورد با 1/19 درصد عشق میباشد.
3 ــ موضوعات و اجرام آسمانی: مشبههای این قسمت شامل شب، هستی، صبح، مهتاب، خورشید، ماه و... است.
مانند: شب به سیه برزنگی (همان: 600)، فلق به مسلخ (همان: 53)، ابر به سایه (همان: 372)، ابر به خود شاعر (همان: 372)، ابر به آرزوهای سترون (همان: 372)، فردا به شیشه (همان: 185)، غروب به استتار (همان: 59)، فردا به نامه (همان: 185)، صبح به گل (همان: 208)، ابر به زنجیر (همان: 212) و...
به خویش میگفتم:/ کاشا صبورتر بودم / که تازیانه زنان، /شب، / سیاه برزنگی: مرا کشاند به سلول انفرادی خویش (همان: 600)
این جدول حل نگشته هستی
در خانه تن به گونهای ساده است
(همان: 391)
در مسلخ فلق/ خون ستارهها/ قوتی/ برای قوّت خورشید است
(همان: 53)
پشت ستون سایهها روی درخت شب
میجویم اما نیستی در هیچ جا امشب
(همان: 392)
این مشبه در اشعار بهمنی 24 مورد با 6/4 درصد به کار رفته است .
4 ــ زمین و طبیعت: زلزله به سرکنگی (همان: 659)، خاک به سرسره (همان: 752)، طوفان به نسیم (همان: 139)، آتش به استتار (همان: 320)، زلزله به سرکنگی (همان: 602)، باغچه به گلدون (همان: 274)، بهار به یه آشنای ساده و صمیمی (همان: 274)، بهار به یه آشنا که مثل قصهها بود (همان: 274)، صعود به جاذبه اهتزاز
(همان: 66) و...
زلزله سرکنگی آوارهاست
(همان: 659)
از پلکان ابر/ بالا میرفتم/ یا / ازسرسره خاک / پایین میآمدم؟/ تنها: تنهایی به یادم مانده است!
(همان:752)
جنگل همه شب سوخت در صاعقه پاییز
از آتش دامنگیر ای سبز جوان! پرهیز!
(همان : 376)
مشبههای این قسمت 23 مورد با 4/4 درصد است که بیشتر شامل پدیدههای طبیعی و طبیعت میباشد و زمین کمتر مشبه قرار گرفته است.
5 ــ حیوانات: گنجشکان به رگبار صبحگاهی (همان: 108)، ببر گنو به دوست (ابراهیم منصفی) (همان: 583)، ماهی به موج (همان: 374)
رگبار صبحگاهی گنجشکان/{در باغ پر شکوفه}/چیزی کم از هجوم ملخها نیست
(همان: 108)
ببر گنو/ شبیه تو می غرید
(همان: 583)
فوج مرغان را میبینم/ موج ماهیها را نیز/ حیف انسانم و میدانم/ تا همیشه تنها هستم
(همان: 374)
مشبههای این قسمت بسیار کم میباشد و در اشعار بهمنی فقط 3 مورد با 6/0 درصد یافت شد.
6 ــ رستنیها: سرخ گل به دوست (همان:330):، درخت به دار
(همان: 354)و...
خیره بر خاکم که میبینم زکرت زخمهایم
میشکوفد سرخ گلهایی شبیه دوستانم
(همان: 330)
باز این که بود گفت: «انا الحق» که هر درخت
در پاسخ انا الحق وی دار میشود.
(همان: 354)
این نوع مشبه در اشعار بهمنی 6 مورد با 2/1 درصد کاربرد دارد، که کاربرد این نوع مشبه در اشعار او کم است.
7 ــ دریا: دریا به ساحره و جزیره به اهالی آن (همان: 587)، باران به زن (همان: 761)، قطره به دریا (همان: 339)، بارون به بلا (همان: 73)، موج به مرکب (همان: 197)، دریا به آیینه (همان: 462)، آبهای راکد به عفونت (همان: 196)
دریا شبیه ساحره مواج/ اما جزیره: مثل یکی از اهالیاش/ آرام و مهربان و صمیمی/ آغوش میگشود (همان: 587)
باران / زنی ست/ که ابر خانه/ میباردش (همان: 761)
بهمنی از مشبههای با موضوع دریا 10 مورد با 9/1 درصد در اشعارش استفاده کرده است.
8 ــ اشیا و ابزار: آینه به جام جم (همان: 722)، جامه به دل (همان: 470)، اتاق به گلدان خالی (همان: 126)، چیزی گم به جان شیرین (همان: 428)، شوکران در کپسول به نوشدارویی تاخیر (همان: 569)، میدان چه به اقیانوس (همان: 320)، شناسنامه به دروغ تکراری (همان: 527) و...
تا بیش و کم شوق و غمم را بشناسم
هر آینه، هرآینه، جام جم من شد
(همان: 722)
میبرم در خاک مدفونش کنم
از حساب خویش بیرونش کنم
مثل من دهها تن دیگر به راه
جامههاشان مثل دلهاشان سیاه
(همان:470)
پس بیچراغ و کورمال/ گرد شهر/ گشت و گشت تا...: غریو/ یافتم یافتماش/ بنبست آیینه را شکست (همان: 552)
تشبیهاتی که مشبههای آنها در شعر بهمنی اشیا و ابزار است 21 مورد با 4 درصد میباشد.
9 ــ مفاهیم تخیلی – ادبی: عکس فرشته عریان به برگی از آیههای کتاب (همان: 77)/عریانی بازتابی جسم به سمباده (همان: 390)
افسانه واماندن به داغی به دل حادثهها )همان: 337)
میرسیم آخر و افسانه واماندن ما
همچون داغی به دل حادثهها میماند
(همان: 337
مشبههای این قسمت به صورت تشبیه و استعاره هستند که بهمنی در اشعار خود 5 مورد با 1 درصد استفاده کرده است که اندک میباشد.
با توجه به مطالب ذکر شده و نمودار یک در مییابیم که بهمنی بیشتر مشبه تشبیهات خود را از عناصر و اوصاف انسانی اخذ کرده است. به طوری که بیش از 3/2 (دو سوم) مشبه تشبیههای او عناصر و اوصاف انسانی میباشد و مفاهیم مجرد و انتزاعی در جایگاه بعدی قرار دارد که حدود 8/1 (یک هشتم) مشبهات بهمنی را این مفاهیم تشکیل میدهند و کمترین میزان مشبههای تشبیهات او را حیوانات تشکیل میدهند که فقط 6/0 از مشبهات او میباشد. همچنین نقش رستنیها، دریا و مفاهیم تخیلی در مشبهات او کمرنگ است. و این که بسامد عناصر و اوصاف انسانی در مشبهات او زیاد میباشد بیشتر به دلیل قالب غزل و محتوای غزل میباشد چرا که بیشتر اشعار بهمنی در قالب غزل سروده شدهاند.
نمودار شماره (1) – موضوعات مشبه و درصد آن ها در تشبیهات بهمنی
یکی از دلایلی که بهمنی از عناصر و اوصاف انسانی در موضوعات تشبیهش زیاد استفاده کرده این است که این موضوع در تفکر او محوریت دارد بنابراین همواره میکوشد که این موضوع را نمایان کند.
1-2- مشبهبه و عناصر آن
مشبهبه طرف دوم تشبیه است که وجه شبه در آن بارزتر از مشبه است و به خاطر همین ویژگی آن است که مشبه، به آن مانند میشود. برای فهم یک تشبیه باید به سراغ مشبهبه رفت که مهمترین پایه تشبیه است. زیرا وجه شبه از آن استنباط میشود.
1 ــ عناصر و اوصاف انسانی: جامه به دل (همان:470)، غریزه به دندان(همان: 390)، جزیره به اهالیاش (همان: 587)، ببر به معشوق (همان: 583)، باران به زن (همان: 761)، اعضا به زبان (همان: 412)، بچهها به نفس (همان: 311)، معشوق به خون (همان: 311)، چشم به نقاشی (همان: 559)، صدا به اذان (همان: 622)، صدا به نماز (همان: 622) و..
میبرم در خاک مدفونش کنم
از حساب خویش بیرونش کنم
مثل من دهها تن دیگر به راه
جامههاشان مثل دلهاشان سیاه
(همان: 470)
وحشت نکنید نیشش از کین است
دندان غریزه را نشان داده است
(همان:390)
که من پاسخی چون تو میخواستم
مباد آرزویم از این بیشتر
(همان:402)
در این قسمت بهمنی از اعضا، اوصاف و احوال انسانی و نامهای خاص استفاده کرده است. این نوع مشبهبه در اشعار او 98 مورد با 9/18 درصد است.
2) مفاهیم مجرد و انتزاعی: خواب به معجزه (همان: 705)، شعر به ققنوس (همان: 424)، تکرار به نوش دارو (همان: 479)، حرف به واقعه (همان: 370)، افسانه واماندن به داغی دل (همان: 337)، دوست خود به حادثه (همان: 370)، لرزه سرکنگی به باشندگی (همان: 603)، معشوق به آرزو (همان: 406) و...
با معجزه خواب هم/ این پیر/ زمانی ست/ ازاین همه گل، رایحهای نیز نچیده
(همان:705)
شیطان شدم دوباره و تو آن فرشته که
نازل شده ست تا بدهد گوشمالیام
(همان:706)
در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
سردی مکن با این چنین آتش به جان
(همان: 424)
خلاف لاف من/ ای قاف عشق!/ بانوی او!/ به اشتباه مکن هدیهام برای کنیزان
(همان: 712)
بهمنی از این مشبهبه 51 مورد با 8/9 درصد استفاده کرده است.
3 ــ موضوعات و اجرام آسمانی: وهم به هاله (همان: 647)، خود به شهاب سوخته (همان :421)، معشوق به ماه (همان: 445)، خود به خورشید (همان: 489)، خود به آفتاب پشت ابر (همان:96)، خود به بارون شر شر (همان: 285)، خود به آتش (همان: 612)، خود به گوله آتیش (همان: 278)، خود به باران (همان: 667) و...
احساس میکنم که جدایم نمودهاند
همچون شهاب سوختهای از مدار تو
(همان: 421)
لکنتی با من و پیداست که بس کودکوار
دادهام دست زبان آتش سوزان غزل
(همان: 348)
خروس خوان تو طلوعی در آسمان شده بودی و من غروب ستارگان شده بودم
(همان: 626)
جنگل همه شب سوخت در صاعقه پاییز
ازآتش دامن گیر ای سبز جوان! پرهیز!
(همان: 376)
بهمنی موضوعاتی مانند آسمان، خورشید، ماه، ابر، شب، باد، آتش، شعله، باران، شهاب و صاعقه را در مشبهبه تشبیهات خود آورده است. این دسته مشبهبه در اشعار بهمنی 60 مورد و 6/11 درصد است که نشان میدهد بهمنی از موضوعات و اجرام آسمانی در مشبهبه تشبیهات خود بیشتر از مشبه تشبیهاتش (تقریباً 5/2 برابر) استفاده کرده است.
4 ــ طبیعت و زمین: خود به خاک و روح به جنگل (همان: 567)، کمال به باغ (همان: 459)، دل به کویر (همان: 286)، غزل به دبستان (همان: 347)، چشم به خانه مفروش (همان: 357)، شعر به قله مهپوش (همان: 823)، رویا به عالم (همان: 376)، تغزل به باغ سار (همان: 111)، غزل به نیستان (همان: 348) و...
خاک خاک هم که باشم/ باغچهای به قواره من/ در خانهات/ میتوانی که داشته باشی/{جنگل روحم، از آن آسمان}/ تو به همین/ یک متر و شصت و چند سانتی متر/ بیاندیش (همان: 567)
دوستانی عمیق آمدهاند چهرههایی که غرقشان شدهام
میوههای رسیدهای که هنوز من به باغ کمال شان کالم (همان: 459)
اما من ربات که «حافظ» نخواندهام
برگی هم از طبیعت «نیما» نچیدهام
(همان: 717)
این باغ سار سبز تغزل از من نیست (همان:111)
بهمنی از دنیا، باغ، زمین، خاک، غبار، جنگل، کوه و چاه و... در مشبه به تشبیهات خود استفاده کرده است این دسته مشبه به در اشعار بهمنی 65 مورد و 5/12 درصد از کل مشبههای او را شامل میشود. که نسبت به مشبههای او با این موضوع تقریباً سه برابر است.
5 ــ حیوانات: شک به ملخ (همان: 441)، هیهات به زاغ و غزل به عقاب (همان: 347)، دختر به پرنده و ماهی (همان: 129)، دنیا به گرگ (همان: 255)، دل به مرغ (همان: 337)، دل به کبوتر (همان: 226)، دل به مرغ (همان: 226)، مخاطب به مرغ سحر (همان: 380)، مخاطب به گربه (همان: 117)، خود به کبوتر (همان: 611) و...
نشستهاند ملخهای شک به برگ یقینم
ببین چه زرد مرا میجوند سبز ترینم!
(همان: 441)
آسمانش شده جولانگه زاغان هیهات
بسته بوده است مگر بال عقابان غزل
(همان: 347)
تن خو به قفس دارد جان زاده پرواز است
آن ماهی تنگاب و این ماهی دریایی است
(همان: 341)
بهمنی در این قسمت بیشتر از ماهی در مشبهبه تشبیهات خود استفاده کرده است. او 26 مورد و 5 درصد از کل مشبهبههای خود را به این موضوع اختصاص داده است که نسبت به مشبههای او با این موضوع تقریباً 9 برابر شده است.
6 ــ رستنیها: زنده بودن به خار (همان: 352)، نسل خود به نخل بلند (همان: 581)، خار بیابون به شاخه گل (همان: 283)، صبح به گل (همان: 208)، خود به افرا (همان: 360)، خود به برگ (همان: 517)، خود به درخت (همان: 100)، خود به سیب (همان: 726)، معشوق به برگ (همان: 517)، معشوق به گل (همان: 169)، خاتون به گلو...
هنوز زندهام و زنده بودنم خاری ست
به چشم تنگی نامردم زوال پرست
(همان: 352)
پشت ستون سایهها روی درخت شمی جویم اما نیستی در هیچ جا امشب
(همان: 392)
دیدم نه خوابم نه بیدار شمشاد من، او سپیدار در خود نشستم که اینبار هنگامه داوری بود
(همان: 618)
تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم
با خزانت نیز، خواهم ساخت، خاک بیخزانم
(همان: 333 )
بهمنی از این نوع مشبه به 28 مورد با 4/5 درصد استفاده کرده است که نسبت به مشبه تشبیهات خود با همین موضوع تقریباً 5/4 برابر است.
7 ــ دریا: میدان چه به اقیانوس (همان: 320)، خود به دریا (همان: 262): صبح به چشمه (همان: 85): آسایش به برکه (همان: 380) تنهایی به یخ (همان: 208)، ماهی به موج (همان: 374) چشم به زمزم (همان: 643)، دل به دریا (همان: 450)، زمزمه به جویبار (همان: 448)، معشوق به موج (همان: 475)، هلهله به آبشار (همان: 448) و...
دژخیم، با بال آهنین پرواز میکند/ با چشمهای وحشت از بالا/ میدان چه را به وسعت اقیانوسی میبیند (همان: 320)
دریا و من چه قدر شبیهایم گرچه باز
من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست
(همان: 262)
مرا به چشمه جاری زندگی بسپار
که زیر پای سکون این چنین فنا شدهام
(همان: 405)
از رود سد شده به تحمل صبورتر
با آن که جان به دست تر از آبشار بود
(همان: 369)
بهمنی 22 مورد و 2/4 درصد در شعر خود از این دسته مشبهبه استفاده نموده است.
8 ــ اشیا و ابزار: شعر نیمایی به چتر (همان: 347)، درخت به دار (همان: 354)، حرف به نمک (همان: 286)، نام به زنگ (همان: 365)، عابران به لقمههای چرب (همان: 152)، پیرسالی به صورتک (همان: 692)، شعر به صورتک (همان: 692)، شعر به کهنه گلیمی (همان: 54)، حواس به زنگ (همان: 125)، لفظ دری به در (همان: 619) و...
باز این که بود گفت: «انا الحق» که هر درخت
در پاسخ اناالحق وی دار میشود
(همان: 354)
آن قالیام که ارزشم افزوده میشود
وقتی که در تهاجمی از پایمالیام
(همان: 694)
نارفیقم ــ باد / یک شب عطر بارم را/ بار خورجین تبارم را/ به غارت برد
(همان: 38)
نشسته بر سکوی انس/کسی که شبیه تو نیست
(همان: 159)
این بخش شامل نام سنگها، فلزات، وسایل زندگی است. این دسته مشبهبه در اشعار بهمنی 132 مورد و 4/25 درصد است که بیانگر این است که او توجه خاصی به این عناصر داشته است که نسبت به مشبه تشبیهات او با این موضوع بیش از 6 برابر است.
9 ــ مفاهیم تخیلی ــ ادبی: ابر به آرزوهای سترون (همان:371)، خود به پرسشی الکن (همان: 687)، معشوق به جان شعر (همان: 443)، خود به زخم لب بسته (همان: 485)، زلزله به سرکنگی آوارها (همان: 659)، خود به هایوهوی گنگ (همان: 645)، بهار به آشنایی مثل قصهها (همان: 274)، نام معشوق به رستاخیز آبسالی (همان: 774) و....
گفتم: {خداحافظ} کسی پاسخ نداد و آسمان یک سرپوشیده از ابری شبیه آرزوهای سترون بود (همان: 371)
من لال ؟ نه !/ من پرسش الکن، که سکوتت/ بیپاسخی آموخت به من،/ کشتن خود را
(همان: 687)
تو فصل پنجم عمر منی و تقویمم
به شوق توست که تکرار میشود هر سال
(همان: 435)
زلزله سرکنگی آوارهاست
حاصل دلتنگی دیوارهاست
(همان: 602)
بهمنی 25 مورد و 9/4 درصد از این موضوع به عنوان مشبهبه تشبیهات خود استفاده کرده است.
10) مفاهیم متفرقه: شور جوانی به شقشقه (همان: 417)، معشوق به دور آخر شراب (همان:427)، خبر به شب خوانی یک زنجره (همان:478)، معشوق به صیقل زنگ (همان:519)، لبهای بسته به پرپرشدن قاصدک (همان:256)، رگبار صبحگاهی گنجشکان به هجوم ملخها (همان:108)، خود به چرخش تصویر (همان:340) و...
میخواستم از شور جوانی بنویسم
هیهات که آن شقشقهای بود و دگر نیست
(همان:417)
تو دور آخری هم مستی و هم راستی داری
بپرس از میشناسان قیمت این ته نشین را هم
(همان: 427)
دیر سالی که در من جاری ست
عاشقی نقلی استمراری است
(همان: 433)
مفاهیمی که در دستهبندی مذکور نمیگنجید در بخش مفاهیم متفرقه آورده شد.
بهمنی 12 مورد و 3/2 درصد از مشبهبه تشبیهات خود را بر این اساس ایجاد کرده است. با توجه به توضیحات فوق و دقت در نمودار شماره دو در مییابیم که اشیا و عناصر و اوصاف انسانی بیشترین نقش را در انتخاب مشبههای تشبیه بهمنی ایفا میکند، زیرا او بیشتر امور را به اشیا و اوصاف انسانی تشبیه کرده است. البته طبیعت و موضوعات آسمانی با بسامد تقریبا بالایی در رتبههای بعدی جای دارند و هر کدام حدود 12 درصد (طبیعت 5/12 درصد و موضوعات آسمانی 6/11) مشبهبه تشبیهات او را تشکیل میدهند که نسبت به حضور این موضوعات در مشبه تشبیهات او سه برابر شده است.
با توجه به این نکته که مشبهبههای عقلی باید کمتر باشد و مشبهبه باید بیشتر حسی باشد اما 8/9 درصد مشبه به تشبیهات بهمنی را مفاهیم انتزاعی و مجرد تشکیل میدهد و در جایی که فقط 6/0 مشبه تشبیهات او را حیوانات تشکیل میدهند اما این عناصر 5 درصد مشبهبه تشبیهات او را تشکیل میدهند که تقریبا 8 برابر شده است. موضوع دیگر این که در حالی که حدود 70 درصد مشبه تشبیهات بهمنی را عناصر و اوصاف انسانی تشکیل میدهند و موضوعات دیگر بر روی هم حدود 30 درصد را شامل میشوند اما در مشبهبه تشبیهات او اینگونه نیست و بسامد مشبهبهها تقریباً در بین همه موضوعات تقسیم شده و به گونهای توازن برقرار شده است و این موضوع با نگاهی به نمودارهای شماره یک و دو نمایان است.
نمودار شماره (2) ــ موضوعات مشبهبه و درصد آنها در تشبیهات بهمنی
در این نمودار میبینیم که اکثر موضوعات مشبهبه تشبیهات بهمنی اشیا و عناصر و اوصاف انسانی است که سعی او بر این است که در تشبیهاتش امور ذهنی را به صورت ملموس و محسوس در آورد و با تشبه امور تجریدی و انتزاعی به امور محسوس آنها را در نظر مردم مجسم سازد.
2 ــ زاویه تشبیه (نویی و کهنگی تشبیهات) در شعر محمد علی بهمنی
هر قدر زاویه تشبیه (the angle of simile) بازتر باشد یعنی ربط مشبه و مشبهبه دورتر باشد تشبیه هنریتر است و در اصطلاحات قدیم به آن تشبیه غریب یا بعید میگویند ( شمیسا، 113:1379)
زاویه تشبیه را بر اساس وجود میزان شباهت و درجه آن، در مشبه و مشبهبه و دور یا نزدیکی آن میسنجند.
«مشبهبه، هر قدر دورتر از واقع و حقیقت باشد، تشبیه حاصل شده از آن شگفتآورتر است و به مبالغه نزدیکتر» (شفیعی کدکنی،1372: 74)
اگر ربط بین مشبه و مشبهبه دورتر باشد، زاویه تشبیه بازتر و تشبیه هنریتر است و اگر ربط و شباهت بین طرفین تشبیه، واضحتر و نزدیکتر باشد، زاویه تشبیه بستهتر و غیر هنریتر است. این موضوع میتواند از منظری دیگر، مؤید نوآوری و ابداع شاعران در تشبیهسازی باشد، زیرا شاعرانی که به تشبیه با زاویه باز گرایش دارند، بیشتر اهل آفرینش هنری و نوجویی در تصویرگری هستند .به عبارت دیگر، در تشبیهات نو، زاویه تشبیه، باز و در تشبیهات کلیشهای و کهنه زاویه تشبیه، بستهتر است. نو بودن تشبیه برجستگی خاصی به سبک و بیان شاعر میدهد و برای مخاطب انگیزه دنبال کردن شعر را ایجاد میکند. تشبیهات کهنه و کلیشهای نیز شعر را تکراری مینماید و توجه و ذوق مخاطب را به سوی خود جلب نمیکند. گفتنی است که نویی یا کهنگی تشبیه بیشتر از مشبهبه اخذ میشود، زیرا وجه شبه در آن برجستهتر و قویتر است. البته گذشت زمان و فاصله گرفتن از عصر شاعران سبب نسبی شدن باز و بستگی زاویه تشبیه میشود و همچنین نوع بررسی و تحلیل تشبیه آنان را تحتالشعاع قرار میدهد .(نبیلو، شیروی، 1389: 36)
با دقت در اشعار بهمنی این موضوع مشخص میشود که تعداد بسیار زیادی از تشبیهات او نو میباشد. این مطلب به خصوص در مورد اشعار دوران پختگی شاعری او صدق میکند به طوری که اگرچه تشبیهات دفترهای شعری ابتدایی او مانند: باغ لال، در فصل عطسههای پیاپی، در بیوزنی، لحظههای شماره شده، دغدغههای ثبتشده، امانم بده و فصلی دیگر ساده و نوآوری آن کمتر است اما اشعار دفترهای بعدی او مانند: گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، شاعر شنیدنی است، این خانه واژههای نسوزی دارد. چتر برای چه؟ خیال که خیس نمیشود، من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم و تنفس آزاد تعداد قابل توجهی از آنها دارای تشبیهات نو میباشد و این مطلب در مورد غزلهای بهمنی بیشتر صدق میکند به طوری که از مجموع تشبیهات او 62 درصد سابقه قبلی دارد و در اشعار شاعران پیشین تکرار شده است (تشبیه با زاویه بسته ) و 38 درصد بانوآوری و ابداع همراه است. (تشبیه با زاویه باز)
در این جا به چند مورد از تشبیهات کلیشهای و تازه بهمنی اشاره میشود.
تشبیهات کلیشهای و تکراری (تشبیه با زاویه بسته): خود به شمشاد و معشوق به سپیدار (همان: 619)، تن به خانه (همان: 391)، معشوق به جان (همان: 625)، خود به خورشید (همان: 489)، عشق به مسلخ (همان: 496)، دنیا به گرگ (همان: 255)، حادثه به تند باد (همان: 423)، خود به بوریا (همان: 404)، شب به سیاه برزنگی (همان: 600)، چشم به خورشید (همان: 209)، رگ به جوی (همان: 48)، معشوق به درد بیدوا (همان: 429) و...
دیدم نه خوابم نه بیدار شمشاد من، او سپیدار در خود نشستم که این بار هنگامه داوری بود (همان: 619)
این جدول حل نگشته هستی
در خانه تن به گونهای ساده است
(همان:391)
تو جان من شده بودی و من جوان شده بودم
و اعتراف میکنم شوق ناگهان شده بودم
(همان: 625)
من گلی ناچیدنی دیدم چنان خورشید را
ماه بود اما و دستی ز آسمانم چید او را
(همان: 445)
چند نمونه از تشبییهات نو بهمنی: تبار به خورجین (همان: 38)، عشق به کور (همان: 562)، خود به پرسش الکن (همان: 687)، شور جوانی به شقشقه (همان: 417)، لرزه سرکنگی به باشندگی (همان: 603)، غزل به دبستان (همان: 347)، فردا به نامه (همان: 185)، نسل به نخل بلند (همان: 581)، یقین به برگ (همان: 441)، شک به ملخ (همان: 441)، تفاهم به برگ سبز درویش (همان: 59)، غزل به معشوق (همان: 538)، غزل به سلیمان (همان: 445)، جامه به دل (همان: 470)، حضور به شعله (همان: 111)، التهاب به گوگرد (همان: 583) و غیره
نارفیقم ــ باد/ یک شب عطر بارم را/ بارخورجین تبارم را/ به غارت برد (همان:38)
عشق، کوری ست/ که از خیابان/ عبورش میدهی/ بی که بدانی/ عبورت داد (همان:562)
من لال؟ نه !/ من پرسش الکن، که سکوتت/ بیپاسخی آموخت به من،/ کشتن خود را (همان:687)
میخواستم از شور جوانی بنویسم
هیهات که آن شقشقهای بود و دگر نیست
(همان:417)
فال «حافظ» که باید: بخونم تو رو دوباره (همان:210)
چتر «نیما»ست به سر دارد و میبالد
لیک عطشی میکشد از پی باران غزل
(همان: 347)
همچنین در تشبیهات بهمنی به ساختار خاصی بر میخوریم که یکی از طرفین تشبیه خود استعاره یا ترکیب تشبیهی (نظیر تشبیه بلیغ) است اینها در حقیقت تشبیهات مبتذلی هستند که شاعر برای آن که آنها را از ابتذال خارج کند ابتدا تبدیل به استعاره نموده و سپس به عنوان مشبهبه کار گرفته است که علاوه بر نوآوری باعث خیالانگیزی و دقت و تامل بیشتر خواننده شده و به زیبایی و تصویرگری کاملتری منجر میشود.
چند نمونه از آن:
در بیت زیر هر دو مشبه به استعاره مکنیه است.
تو مگر تاب و توانی شوی ای عشق که من
هم چنان جسم غزل هستم و تو جان غزل
(همان: 348)
در بیت زیر مشبهبه استعاره مکنیه است و ابر به آن تشبیه شده است.
گفتم: {خداحافظ} کسی پاسخ نداد و آسمان کویر پوشیده از ابری شبیه آرزوهای سترون بود (همان: 372)
در این بیت مشبهبه خود استعاره مکنیه (از نوع تشخیص) است:
اینک:/ در فصل بیشهامت تسلیم/ شاید هزار سال/ از مرگ آن دلیر گذشته است (همان:36)
در این بیت هر دو مشبهبه خود استعاره مکنیه (از نوع تشخیص) است:
زلزله سرکنگی آوارهاست
حاصل دلتنگی دیوارهاست
(همان: 602)
در این بیت مشبه به استعاره مکنیه است:
تغزل، لهجه عشق است و با هر گویشی زیباست
بدا، در میهنم اینک زبان عشق گویا نیست
(همان: 735)
در این بیت مشبهبه خود تشبیه بلیغ است که معشوق به آن تشبیه شده است:
به بوسه، باز کن این قفلهای برفی را
تو خود به معجزه آفتاب میمانی
(همان:84)
در بیت زیر مشبهبه خود استعاره مکنیه است و معشوق به آن تشبیه شده است:
تو فصل پنجم عمر منی و تقویمم
به شوق توست که تکرار میشود هر سال
(همان:435)
این ساختارها هنر ابداع و نوآوری شاعر را نشان میدهد.
3 ــتشبیهات بهمنی از نظر ذکر و حذف ادات و وجه شبه
تشبیه از نظر ذکر یا حذف ادات و وجه شبه به چهار دسته تقسیم میشود:
تشبیه مفصل که علاوه بر طرفین، ادات و وجه شبه نیز ذکر میشود.
اگر وجه شبه در تشبیه ذکر نشود به آن تشبیه مجمل و اگر وجه شبه ذکر شود به آن تشبیه مفصل میگویند.
اگر ادات تشبیه، در تشبیه ذکر نشود به این تشبیه موکد یا محذوفالادات میگویند و اگر ادات تشبیه ذکر شود به این تشبیه مرسل یا صریح میگویند.
تشبیهی که در آن نه وجه شبه ذکر شود و نه ادات تشبیه، تشبیه بلیغ نامیده میشود.
3-1- تشبیه مفصل
در این نوع تشبیه تمام ارکان ذکر میشوند البته این تصاویر به دلیل حضور و وجه شبه و ادات برای خواننده واضح و یافتنی است و نیاز به تامل و جست و جوی زیاد ندارد.
«اخوان رفت» خبر با همه کوتاهی مثل شب خوانی یک زنجره طولانی بود (همان: 478)
دریا شبیه ساحره مواج/ اما جزیره/ مثل یکی از اهالیاش/ آرام و مهربان و صمیمی/ آغوش میگشود (همان: 587)
بیگمان زیباست آزادی ولی من چون قناری
دوست دارم در قفس باشم که زیباتر بخوانم
(همان: 333)
3-2- تشبیه مجمل
که وجه شبه در آن محذوف است.
«میتوان گفت تشبیهی که وجه شبه در آن یاد نشده باشد، و ضمنا ذهن مستقیما متوجه آن میشود، بیگمان رساتر و پرتاثیرتر است زیرا لذتی که ذهن از مساله تشبیه و دیگر صورتهای خیال میبرد، کم و بیش از نوع لذتی است که در کشف و حل مشکلات حاصل میشود و هنگامی که ذهن کوشش خود را انجام داد و به نتیجه رسید لذتی خاص میبرد» (شفیعی کدکنی، 1372: 70)
هم اگر شاخه نباتانه غزلهایم نیست
دلخوشیهای مرا حب نباتی بفرست
(بهمنی: 641)
شبیخون خورده را میمانم و میدانم این را هم
که میگیرد زمن جادوی تو چون عقل دین را هم
(همان: 426)
او مرد کوه بود که خود کوهوار بود
مصداق صادقانهای از کوهسار بود
(همان: 369)
«وقتی شاعر وجه شبه را ذکر میکند، در واقع تلاشی را که باید ذهن خواننده برای کشف رابطه میان دو سوی تشبیه انجام دهد، شاعر خود به انجام رسانده است. به همین جهت است که در تشبیهی که وجهشبه در آن ذکر میشود، تصویر یک بار و برای همیشه مفهوم خود را عرضه میکند.» (پورنامداریان، 1381: 221)
حذف وجه شبه سبب تلاش ذهنی و کسب لذت ادبی بیشتر میگردد و بر تاثیر تشبیه میافزاید.
3-3- تشبیه موکد: که ادات تشبیه در آن حذف شده است
«و این نوع را با نام مضمر نیز خواندهاند یعنی تشبیهی که ادات تشبیه در آن نیامده، تشبیه مضمر است.» (شفیعیکدکنی، 1372: 64)
حذف ادات تشبیه، ادعای اتحاد و همسانی مشبه و مشبهبه را قوت میبخشد و تلاش ذهن را افزون میکند.
و... باران/ نمید/ و من که اقیانوس/ کفاف تشنگیام نیست/ صدفی شدم/ سرشار قطرهای (بهمنی:560)
تا گلو گریه کند، بغض فراهم شده است
چشمها بس که مطهر شده، زمزم شده است
(همان: 643)
بس که سنگین است بار گریهها بر دوش چشم
جان فریاد ندارد «مردم» خاموش چشم
(همان: 356)
حذف ادات تشبیه، ابهام و دیریابی تشبیه را بیشتر میکند و خواننده را به دقت و باریکنگری بیشتری وا میدارد. در حذف ادات، که اندک اندک تشبیه را به استعاره نزدیک میکند، عاملی است برای پر تاثیر کردن و نیرو بخشیدن به تشبیه زیرا غرض اصلی از تشبیه «عینیت» بخشیدن به دو چیز مختلف است. یا بهتر بگوییم عینیت بخشیدن است به دو چیزی که «غیریت» دارند، چون ادات حذف شود، عینیت به صورت محسوستر و دقیقتری نمایانده میشود در صورتی که آمدن ادات از قبیل چون و مثل و مانند خود عاملی است برای نشان دادن این که مشبه و مشبهبه دو امر جدا از یکدیگرند و دارای غیریت (شفیعیکدکنی، 1372:66).
ادات تشبیه در تشبیهات هر شاعر به شکل حروف اضافه (یک حرفی یا مرکب از دو حرف)، فعلی و وندهای تشبیهی و... آورده میشود. در زیر به چند نمونه اشاره میشود:
1 ــ ادات یک حرفی
چنان: آمدنی داشت چنان رقص رود مست که نه! مستتر از مست بود (بهمنی: 471)
شبیه:
به شیوهای که خلاف آمدی در آن باشد
شبیه بوسه گرفتن، بگیر جانم را
(همان: 742)
چون: چون آینه پیش تو نشستم که ببینی در من اثر سختترین زلزلهها را (همان:437)
مانند:
مانند برگ ریختی و ریختم ولی
پاییز هم همیشه چنین برگریز نیست
(همان: 517)
مثل:
دیدم که گره میزد آرامش و خشمش را
دیدم که فرو میریخت مثل پل توفانی
(همان: 499)
شکل: خیره شدم به ساحرهای از شکاف دود/ شکل ذغال پک زده/ هم سرخ هم کبود (همان: 586)
2 ــ ادات دو حرفی
به رنگ:
به رنگ قالی پاخورده نخنما شدهام
دگر به چشم تو بیرنگ و بیبها شدهام
(همان: 404)
همچنان:
گوش کن: ما خروش و خشم تو را
همچنان کوه بازتاب شدیم
(همان: 328)
همچون:
احساس میکنم که جدایم نمودهاند
همچون شهاب سوختهای از مدار تو
(همان: 421)
به گونه: دختری به گونه پرنده و ماهی/ برایت دیدهام (همان: 129)
3 ــ وندهای تشبیهی
انه:
برای پرزدن از تو خوشا مرام عقابان
کبوترانه چرا باید از تو دانه بچینم؟
(همان: 442)
وار، سان:
«سیاوش»وار بیرون آمدم از امتحان گرچه
دل «سودابه» سانات هرچه آتش بود با خود داشت
(همان: 447)
4 ــ ادات فعلی
ماندن:
به بوسه باز کن این قفلهای برفی را
تو خود به معجزه آفتاب میمانی
(همان: 84)
شبیخون خورده را میمانم و میدانم این را هم
که میگیرد زمن جادوی تو چون عقل دین را هم
(همان: 426)
از مجموع 519 تشبیه بهمنی در اشعارش 114 مورد دارای ادات و در 405 مورد، ادات ذکر نشده است. ذکر ادات میتواند از مخیل بودن تشبیه بکاهد. بهمنی 78 درصد از تشبیهاتش را بدون ذکر ادات آورده است.
3-4- تشبیه بلیغ
در این تشبیه فقط مشبه و مشبهبه ذکر شده و گاهی به شکل ترکیب اضافی دیده میشود و به دلیل عدم حضور وجه شبه و ادات، خیالانگیزی و ابهام ادبی در خوری در ذهن خواننده ایجاد میکند، زیرا هنگامی که تشبیه با مشبه و مشبهبه غالب باشد و از ادات و وجه شبه کمتر استفاده شود، بر همانندی طرفین تشبیه، بیشتر تاکید میگردد، در غیر این صورت جدایی و دوری طرفین بیشتر القا میشود. (نبیلو، شیروی، 1389: 37)
«وقتی در تشبیه، وجه شبه و ادات تشبیه ذکر میشود، تفاریق و دو گانگی میان دو سوی تشبیه مشهودتر است. آنها در واقع دو شیاند که تنها یک یا دو صفت و خصیصه مشابه آن دو را به هم پیوند داده است. در حالی که تشبیهاتی که در آنها وجه شبه و ادات تشبیه ذکر نشده است، شعر را بیشتر به فضای ابهامآمیز و ویژه شعر میکشاند.» (پورنامداریان، 1381: 221 و 222)
هم نعره امواجت اگر عربدهای نیست
در برکه آسایش خود زمزمه گر باش
(بهمنی: 380)
بس بیچراغی و کورمال/ گرد شهر/ گشت و گشت/ تا ..../ غریوِ یافتم یافتماش/ بن بست آیینه را شکست (همان: 552)
مادر حوصلهدارم میگفت :«مرگ یک چهره عاشقداریست» (همان: 434)
از تشبیهات بهمنی 229 مورد با 57/6 درصد به صورت تشبیه میباشند.
4 ــ تشبیهات بهمنی از نظر ساختار شکلی و ظاهری
4-1- مفروق
که شامل چند مشبه و مشبهبه متوالی است که این تعدد تشبیه سبب خیالانگیزی و کوشش ذهنی بیشتر مخاطب میشود. این نوع تشبیه در شعر بهمنی فراوان یافت میشود.
نشستهاند ملخهای شک به برگ یقینم
ببین چه زرد مرا میجوند سبزترینم
(همان: 441)
با این همه، بین من و تو، ما و منی نیست
من صافی لرد تو و، تو صیقل زنگم
(همان: 519)
جسمم غزل است اما روحم همه «نیما»یی ست
در آینه تلفیق این چهره تماشایی ست
(همان: 349)
4-2- ملفوف
این تشبیه حالت لف و نشر دارد و دو یا چند مشبه ابتدا ذکر میشود و مشبهبههای آنها در ادامه به شکل متوالی بیان میگردد. تعداد این نوع تشبیه در اشعار بهمنی بسیار اندک است.
تن خو به قفس دارد جانزاده پرواز است
آن ماهی تنگآب و این ماهی دریایی است
(همان: 341)
4-3- جمع
برای یک مشبه، چند مشبهبه بیاورند.
گرفته است صدایت ولی رساست هنوز
اذان ماست هنوز و نماز ماست هنوز
(همان: 622)
زلزله سرکنگی آوارهاست
حاصل دلتنگی دیوارهاست
(همان: 602)
دختری به گونه پرنده و ماهی برایت دیدهام (همان: 129)
4-4- تسویه
بر عکس تشبیه جمع، برای چند مشبه یک مشبهبه میآورند.
مانند برگ ریختی و ریختم ولی پاییز هم همیشه چنین برگریز نیست (همان:517)
4-5- تشبیه تفضیلی
مشبه را به چیزی تشبیه کنند و سپس از گفته خود عدول کرده، مشبه را بر مشبهبه ترجیح دهند.
پیش جام چشم تو، جام جهاننما چیه
کاشکی میشد بدونم چشمای تو کار کجاس
(همان: 225)
از رود سد شده به تحمل صبورتر
با آن که جان به دستتر از آبشار بود
(همان: 369)
گاهی که در نگاهی مییابمش شگفتا
من سنگ میشوم «او» از لحظه رهاتر
(همان: 428)
4-6-تشبیه مضمر
بدین معنی که ظاهراً با ساختار تشبیهی مواجه نیستم ولی مقصود گوینده تشبیه است
خود را که میشکستم/ میدانستم:/ از کاسه شکسته/ آب نخواهی خورد (همان: 152)
شاعر در بیت بالا خود را به کاسه شکسته تشبیه کرده است.
بیا ولی که بخوانیم بیهراس از هم
که همسرایی مرغان عشق بیپرواست
(همان: 512)
در بیت بالا شاعر خود و معشوقش را به طور مضمر به مرغ عشق تشبیه کرده است.
در بیت زیر شاعر معشوقش را به نگین تشبیه کرده است:
کسی هنوز عیار تو را نسنجیده است
منم که از تو به اشعار خود نگین دارم
(همان: 504)
بهمنی بیشتر به تشبیهات بلیغ، مفروق و مفصل توجه کرده است.
5 ــ تشبیه فشرده و گسترده در شعر بهمنی
«تشبیه را به طور کلی از نظر صورت بیانی میتوان در دو صورت فشرده و گسترده خلاصه کرد. منظور از تشبیهات فشرده تشبیهاتی است که با افزودن دو طرف تشبیه (مشبه و مشبهبه) به صورت یک ترکیب اضافی در میآید که در اغلب قریب به اتفاق موارد، مضاف در آن مشبهبه و مضافالیه مشبه است و تشبیه گسترده، تشبیهی را میگوییم که به صورت ترکیب اضافی بیان نشده باشد. در تشبیه گسترده ممکن است هر چهار رکن تشبیه یعنی مشبه و مشبهبه، وجه شبه و ادات تشبیه ذکر شود و ممکن است وجه شبه و ادات تشبیه و یا هر دو حذف شود.» (پورنامداریان، 1381: 215)
در اشعار بهمنی میزان تشبیه فشرده 173 مورد و 3/33 و تعداد تشبیه گسترده 346 مورد و 7/66 است.
تشبیهات فشرده بهره هنری بیشتری دارد و نشان میدهد شاعر در ترکیب مذکور از مرز ایجاد شباهت گذشته و مانندگی را در نهایت کمال و قطعیت دیده است، ولی در تشبیه گسترده، آمدن وجه شبه و ادات یا عدم ترکیب مشبه و مشبهبه و جدایی آن دو، نشان میدهد شاعر و نویسنده نیز به قطعیت تشبیه اذعان نکرده است و مخاطب نیز به ساختگی و تصنعی بودن تشبیه پی میبرد.
6 ــ تشبیه به اعتبار حسی و عقلی بودن طرفین آن
مراد از حسی اموری است که با یکی از حواس پنجگانه چشایی، بینایی، بساوایی، شنوایی و بویایی قابل درک باشند اما مراد از عقلی هر چیزی است که با حواس خمسه درک نشود و وجود آن ذهنی باشد. (شمیسا، 1381: 70 ــ 71)
از دیدگاه حسی و عقلی بودن، طرفین تشبیه به چهار صورت به کار میرود:
اهل بلاغت تشبیه خیالی را نیز در مقوله تشبیه حسی قرار دادهاند و خیالی آن دسته از تشبیهات را نامیدهاند که عنصر سازنده آن امری خارجی است یعنی در خارج وجود دارد اما صورت ترکیبی آن امری است خیالی بدینگونه که آن نوع ترکیب، میان آن اجزای حسی، در خارج وجود ندارد و همچنین علمای بلاغت، شاخهای از تشبیهات را که به نام تشبیه «وهمی» خواندهاند در مقوله تشبیه عقلی قرار دادهاند از قبیل تشبیه به چیزهایی که وجود خارجی ندارد. ولی اگر ادراک شود، به ادراک ظاهر ادراک میشود از قبیل تصویر غول و اهریمن (شفیعیکدکنی، 1372: 59)
1 ــمشبه حسی ــ مشبهبه حسی: نشتر به قلم (بهمنی: 824)، شب به طبل (همان: 316)، ابر به زنجیر (همان: 212)، چشم به خورشید (همان: 209)، غزل به میستان (همان: 348)، غزل به نیستان (همان: 348)، درخت به دار (همان: 354)، صبح به چشمه (همان: 85)، معشوق به آتش (همان: 623)، زخم به کرت (همان: 330)، معشوق به حصار (همان: 420)، پیراهن به پیله (همان: 607)، گفتن به آیینه (همان: 472): معشوق به نیشتر (همان: 485) و غیره.
من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم با نشتری به نام قلم، آزمون شده (همان: 824)
زخمی زدم به پوست تاریکی ناگاه: طبل شب به صدا افتاد (همان: 316)
خروسا خوندن و چشمای سحر خواب هنوز
زنجیر ابرا به دست و پای آفتاب هنوز
(همان: 212)
2ــ مشبه عقلی، مشبهبه حسی: حادثه به تندباد (همان: 423)، عشق به مسلخ (همان: 496)، جان به جامه (همان: 427)، پیرسالی به صورتک (همان: 692)، دوستی به باران (همان: 58)، هیهات به زاغان ( همان: 347) حادثه به ساز (همان: 368)، دل به کبوتر (همان: 226)، دل به مرغ (همان: 226)، شک به ملخ (همان: 441) و غیره.
این آسیاب گشته فراموش/ از یاد فصل و حافظه خرمن/ با تند باد حادثه خود را/ همواره بیمضایقهتر سوده است (همان: 423)
خودت باش، آری که در «مسلخ عشق»
طبیعی ست گر تشنه باشی به خونم
(همان: 496)
خوشا با تو خوشا با هرچه بادا بعد از این با تو
که من برچیدهام از جامه جان آستین را هم
(همان: 427)
پل شکسته /سواران خسته را میدید/ که از صحاری خشک شکست میآیند (همان:65)
3ــ مشبه حسی ــ مشبهبه عقلی: معشوق به سرنوشت (همان: 426)، ابر به آرزوهای سترون (همان: 372)، خود به سیمرغ (همان: 489)، معشوق به جان (همان: 625)، خود به شوق ناگهان (همان: 625)، معشوق به بهانه (همان: 251)، کلام به سحر (همان: 49)، معشوق به لحظه (همان: 428)، جامه به دل (همان: 470)، تغزل به لهجه عشق (همان: 735)، معشوق به فرشته (همان: 706)، خود به شیطان (همان: 706) و غیره
تو مثل سرنوشتی غیر تو با من نخواهد بود
اگر پنهانی از تو بسپرم دور زمین را هم
(همان:426)
گفتم: {خداحافظ} کسی پاسخ نداد و آسمان کویر
پوشیده از ابری شبیه آرزوهای سترون بود
(همان: 372)
خورشیدم و شهاب قبولم نمیکند
سیمرغم و عقاب قبولم نمیکند
(همان: 489)
به لحاظ تئوری این نوع تشبیه نباید وجود داشته باشد، چون غرض از تشبیه این است که به کمک معلومی وضع مجهولی را در ذهن روشن کنیم یعنی به کمک مشبهبهی که در صفتی اعرف و اجلی و اقوی از مشبه است حال و وضع مشبه را توصیف کنیم و بدیهی است که عقلی همیشه نسبت به حسی اخفی است. (شمیسا، 1387: 37)
4 ــ مشبه عقلی ــمشبهبه عقلی: افسانه به داغی بر دل حادثهها (بهمنی: 337)، جذبه سرکنگی به بیخویشی تن در سماع (همان: 602)، غم به دیو (همان: 88)، انتظار به جنون (همان: 85)، عشق به بلا (همان: 210)، عشق به قاف (همان: 712)، جذبه سرکنگی به باور نادیده حالی محال (همان: 602)، جذبه سرکنگی به دیدن ناباور شوری شگفت (همان: 602)، جذبه سرکنگی به فرصت ناب (همان:602 )، عشق به آزادگی (همان:721) و ...
میرسیم آخر و افسانه واماندن ما
همچو داغی به دل حادثهها میماند
(همان: 337)
جذبه سرکنگی تو در مثال
جذبه سرکنگی تحویل سال
رقص نه! بیخویشی تن در سماع
یا نه، که هشیاری جان در کمال
(همان: 602)
خواب دیدم به همه میگیم، فتح طلسما با ماهاس یه روز این دیو غمو، از سینه بیرون میکنیم (همان: 88)
این نوع تشبیه هم قاعدتا نباید وجود داشته باشد، زیرا از مشبهبه عقلی، وجه شبه روشن و صریحی اخذ نمیشود تا حال مشبه را به کمک آن دریابیم. (شمیسا، 1378: 38)
از مجموع تشبیهات اشعار بهمنی، 316 مورد از طرفین تشبیه با 9/60 حسی به حسی است و میزان تشبیهات عقلی به حسی در اشعار او 106 مورد و 4/20 درصد و میزان تشبیه حسی به عقلی 77 مورد و 8/14 درصد و عقلی به عقلی 20 مورد و 9/3 درصد است. همانطور که مشاهده میشود بهمنی بیشتر گرایش به ساختن تشبیه حسی دارد و از این امور بیشتر در تصویرسازی بهره برده است. حواس و صور خیال با هم ارتباط تنگاتنگی دارند. «تصویر در شعر، بیانی است که به صور ذهنی حاصل از دریافتهای حسی شاعر زندگی میبخشد. به عبارت دیگر سبب میشود تا خواننده احساس کند که چیزی را به گونهای متمایز میبیند، لمس میکند، میبوید، و یا میشنود». (اسکلتن، 1375: 105)
نتیجه
با توجه به جدول (دو) و نمودار (یک) که در پیوست آمده است بهمنی بیشتر تشبیهاتش را از اوصاف انسانی با 359 مورد گرفته است و بعد از آن او از مفاهیم مجرد و انتزاعی بیشترین مشبه خود را پدید آورده است (68 مورد ) و اجرام آسمانی و طبیعت و اشیا در ردههای بعدی قرار دارند. در میان مشبهبه تشبیهات اشیا و ابزار بیشتر مورد نظر بهمنی بوده است. 132 مورد و پس از آن اوصاف انسانی (98 مورد)، طبیعت و زمین (65 مورد)، اجرام آسمانی (60 مورد) و مفاهیم مجرد و انتزاعی (51 مورد) بیشترین نمود را در مشبهبه تشبیهات او دارند.
از نظر زاویه تشبیه و نو و کهنگی تشبیه، بهمنی 38 درصد از تشبیهاتش نو میباشند که نشاندهنده ابداع و نوآوری او در زمینه تشبیه میباشد. همچنین او در تشبیهاتش ساختار خاصی دارد که یکی از طرفین تشبیه، خود استعاره یا ترکیب تشبیهی میباشد که باعث خیالانگیزی کلام شده است. از نظر ساختار شکلی تشبیه، او بیشتر به تشبیه بلیغ و مفروق گرایش دارد و یک سوم (3/33) تشبیهات بهمنی از نوع تشبیه فشرده میباشد که بهره هنری اشعار او را افزون کرده است و هم چنین بیشتر تشبیهات بهمنی از نوع حسی به حسی (9/60) میباشد (جدول شماره 3) و بیشتر تشبیهات بهمنی در قسمت اشعار غزل او میباشد که آنها را مخیلتر کرده است و اشعار قسمت اول اشعار او که از تشبیه کمتری بهرهمند هستند، سادهتر میباشند. همانطور که در جدول شماره (3) مشاهده میکنید بیشتر تشبیهات بهمنی (9/60 درصد) از نوع حسی به حسی میباشد و از آنجا که تصویر ایجاد شده حسی محسوستر و ملموستر است و یافتن شباهت بین دو چیز بیشتر از راه حس بینایی انجام میگیرد، بهمنی بیشتر از تشبیه حسی و عینی بهره برده است. البته بهمنی برای این که تشبیهاتش تکراری و مبتذل نباشند سعی کرده است که وجه شبههای حاصل از طرفین تشبیه را مواردی نو و تازه در نظر بگیرد و یا این که از ذکر وجه شبه خودداری کند که این امر از جدول شماره (2) نیز برمیآید چرا که بیش از نیمی از تشبیهات او (6/57 درصد) از نوع بلیغ (بدون ذکر وجه شبه و ادات) و حدود 10 درصد تشبیهاتش از نوع مجمل (بدون ذکر وجه شبه) میباشد. و جدول شماره (1) نیز در صدر خود نشاندهنده این موضوع است که حدود 70 درصد عناصر تشکیلدهنده تشبیهات بهمنی عناصر و اوصاف انسانی مانند معشوق، دوست، دل، تن، صورت، چشم، جسم، خود شاعر و... میباشد که نشان از نگاه حسینگر او میباشد و البته این امر به مقتضای قالب شعری نیز میتواند باشد زیرا که بیشترین و بهترین شعرهای بهمنی غزلیات اوست و این طبیعی است که بیشترین عناصر تشکیلدهنده مشبه تشبیهات او اوصاف انسانی باشد. البته گذشته از این که مشبهات او در بسیاری مواقع معشوق و محبوب و دوست میباشد در جاهای زیادی خود شاعر در مقام مشبه تشبیه قرار گرفته است.
پیوست
جدول شماره (1) - موضوعات مشبه و مشبهبه، بسامد و درصد آن در اشعار محمد علی بهمنی
موضوع
مشبه
مشبهبه
بسامد
درصد
بسامد
درصد
اوصاف انسانی
359
2/69
98
9/18
مفاهیم مجرد انتزاعی
68
1/13
51
8/9
اجرام آسمانی
24
6/4
60
6/11
طبیعت و زمین
23
4/4
65
5/12
حیوانات
3
6/0
26
5
رستنیها
6
2/1
28
4/5
دریا
10
9/1
22
2/4
اشیا و ابزارها
21
4
132
4/25
مفاهیم تخیلی – ادبی
5
1
25
9/4
متفرقه
0
0
12
3/2
مجموع
519
100
519
100
جدول شماره (2) - میزان بسامد و درصد تشبیهات مفصل، مجمل، موکد و بلیغ
در اشعار محمد علی بهمنی
تشبیه به اعتبار ارکان آن
بسامد
درصد
تشبیه مفصل (کامل الارکان)
63
2/12
تشبیه مجمل (بدون وجه شبه)
51
8/9
تشبیه موکد (بدون ادات)
106
4/20
تشبیه بلیغ(بدون وجه و ادات)
299
6/57
مجموع
519
100
جدول شماره (3)- میزان بسامد و درصد حسی و عقلی بودن طرفین تشبیهات بهمنی