نوع مقاله : علمی پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
سهراب برگبیدوندی*
دکتر حسین خسروی**
آیا تکرار از دیدگاههای بدیعی، بیانی، معانی، نحوی و سبکشناسی میتواند بیانگر زیبایی کلام و تشخص شعر حسین منزوی باشد؟ با توجه به بررسی غزلهای منزوی میتوان گفت که استفاده از اقسام تکرار، اصلیترین خصیصه شعر حسین منزوی و یکی از دلایل زیبایی کلام وی است به طوری که این خصیصه باعث تمایز و تشخّص وی از دیگر شاعران معاصر شده است. با وجود این اگر قائل به سبک شخصی برای منزوی باشیم که در آن شکی نیست، باید اولین ویژگی سبک سخصی او را تکرار فراوان دانست که در سطوح مختلف (واک، هجا، واژه، جمله، عبارت)، در شعر حسین منزوی دیده میشود: وی چه برای توسعه معانی و حسن تأثیر و چه برای ایجاد موسیقی و زیبایی شعر از تکرار بهره برده است. منزوی با تکرار موجی از هیجان و غم و شادی را در خوانندهاش میآفریند.
شعر حسین منزوی، زیباشناسی، انواع تکرار، غزلیات، تصدیر، جناس، خصیصه سبکی
حسین منزوی در مهرماه 1325 در شهر زنجان به دنیا آمد. او پس از تحصیلات ابتدایی و اخذ دیپلم ادبی از دبیرستان صدر جهان (منتظری فعلی) به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران رفت و در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل ادامه داد و به سرودن شعر پرداخت. وی که مدتها به بیماری ریوی مبتلا بود، صبح روز چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت در سن 58 سالگی در بیمارستان شهید رجایی تهران با زندگی وداع گفت. منزوی از غزلسرایان معاصر ایران بود و اگرچه در قالبهای دیگر نیز فعالیت داشت اما مهمترین بخش فعالیت او در حوزه غزل است. آثار وی عبارتند از:
1- خنجر زخمی تغزل (1350خورشیدی) 2- صفرخان (1358) 3- ترجمة منظومة حیدربابا (1369) 4- با عشق در حوالی فاجعه (1370) 5- این ترک پارسیگوی (1372) 6- از شوکران و شکر (1373) 7- با سیاوش از آتش (1374) 8- از کهربا و کافور (1377) 9- با عشق تاب میآورم (1379) 10- به همین سادگی (1379) 11- از ترمه وتغزل (1379) 12- از خاموشیها و فراموشیها (1381)
تکرار واژه و جابهجایی آن در ساختار متن، یکی از عواملی است که موجب غرابت بخشیدن به زبان شعری میشود و از سوی دیگر تکرار آگاهانه توسط شاعر، باعث افزایش موسیقی کلام و القای معنی مورد نظر شاعر به خواننده میگردد. منزوی با استفاده از این فن توانسته پیوندی ناگسستنی میان الفاظ و معانی ایجاد نماید. همچنین هدف منزوی از تکرار کلمه بزرگتر نشان دادن زمینه تصویر است و از آن به عنوان نیرویی برای بیان مفهومی استفاده میکند که زبان از بیان آن به ستوه آمده است.
در شعر و نثر قرن چهارم همچون زبان پهلوی، تکرار قسمتی از یک جمله در جمله یا جملات بعد معمول و متداول است و امری عادی به شمار میرود. این ویژگی از قرن پنجم به سرعت رو به کاهش میگذارد و در قرن ششم کاملاً از بین میرود و نویسندگان و شاعران به شدت از آن پرهیز دارند و سعی میکنند با استفاده از مترادفات یا کاربردهای مجازی مرتکب تکرار نشوند. (خسروی، 1389، 88) رودکی در دو بیت نخست قصیدة «پیری» هفت بار فعل «بود» را به کار برده است:
مرا بسود و فرو ریخــت هر چه دنــدان بود |
|
نبود دندان لا بل چـراغ تابـان بود
|
سپیده سیم زده بود و دُرّ و مرجـــان بـود |
|
ستاره سحری بود و قطرة باران بود |
(رودکی،1382: 69)
تمامی آنچه که آرایههای لفظی خوانده میشود، در حقیقت گونهای از تکرارهای هنری یا واجآرایی است، زیرا وجه مشترک همه آنها چیزی جز آرایة تکرار نیست که منزوی با شگردهای خاصی آنها را در گونههای متنوع به کار برده است.
هدف از انجام این پژوهش پاسخ به این پرسش اساسی است که آیا بسامد بالای کلمات میتواند باعت تشخّص و تمایز سبک شخصی حسین منزوی شود؟ در واقع دست یافتن به این پرسش بدین معنا است که بسامد بالای کلمات میتواند بیانگر سبک شخصی باشد. به گونهای که بسامد برخی کلمات خاص در شعر برخی شاعران چنان چشمگیر است که خواننده یا شنونده بیآن که گوینده آن را بشناسد، میتواند حدس بزند که شعر از کیست. در واقع این کلمههای کلیدی شاعر به شمار میآید که به طور نسبی در شعر او بیشتر جلوه میکند تا در شعر دیگر شاعران. این حالت علاوه بر بسامد واژه، میتواند در بارة موضوع و مفهومی خاص ـ که شاعران بر آن تأکید یا نسبت به آن تعلق دارند ـ نیز دلالت کند.
روش تحقیق تحلیلی ـ آماری است. در این جستار برای پاسخ به پرسش فوق (هدف تحقیق) کوشش شده است غزلیات حسین منزوی، که از نمایندگان غزل معاصر است، بازشناسی و اشعاری که در آنها پدیده تکرار هست، استخراج شود. آنگاه با عنایت به موضوع اصلی پژوهش، به بررسی و تحلیل ابیات مستخرج پرداخته شود و هر بخش (بدیع، بیان، نحو و سبکشناسی) به صورت جداگانه و دقیق با وجود شواهد شعری در قالب نمودار طبقهبندی گردد و با بهرهگیری از منابع موجود و دریافتهای شخصی به تحلیل این پژوهش پرداخته شود. اما قبل از هر چیز یادآوری این مطلب ضروری است که به عمد، جهت رعایت اختصار از آوردن نمونههای شعری زیاد یا شماره صفحات ابیات مورد نظر، پرهیز کردهایم. این کم بودن نمونهها را نباید به حساب کم بودن کاربرد آنها در شعر منزوی گذاشت.
هر خوانندهای که با دقت و تیزبینی، بخشی از اشعار منزوی را از نظر بگذراند، فوری متوجه میشود که در شعرهای او، پیوسته با صورتهای مکرری روبهرو میشود. صورتهای مختلفی که از سطح کلمه شروع میشود و تا سطح کلام ادامه مییابد. تکرار در شعرهای وی دلایل مختلفی دارد. از بین این دلایل میتوان به این موارد اشاره کرد:
1- ثابت بودن قسمتهای عمدة موتیوهای شعر او مانند عشق، عاشق، بوسه، بهار، خزان، چشم و ...
2- رابطه عاطفی شاعر با برخی از کلمات مانند دریا، مست، زلف، گل و ...
3 - حجم بالای غزلها. (436 غزل)
البته با شگردهایی که منزوی در آستین دارد، پیوسته در تلاش است تا دنیای مکرر شعرهای خود را در چشمبینندگانش، تازه و تر گرداند و شکل جدیدی به آنها ببخشد.
اما به صورت کلی شکلهای مختلف تکرار در شعر منزوی، در این موارد خلاصه میشود:
الف) تکرار یک کلمه یا ترکیب خاص
ب) تکرار جمله
ج) تکرار یک مصراع کامل
د) تکرار جفتهای گردان
این نکته نیازی به اثبات ندارد که دایره کلمات در شعر منزوی زیاد است و مرزی بین کلمات ادبی و عامیانه وجود ندارد و ایشان هر وقت احساس کند که نیازی به کلمهای هست، بیپروا آن را در شعر خود به کار میبرد.
کلمه مهمترین ابزار شعر است و گرچه کلمات از پیش ساخته و مهیا هستند، گزینش و تألیف آنها بر عهده شاعر است و اتفاقأ یکی از عواملی که شعر را به منزله هنر زیبا و دلنشین عرضه میکند، به گزینش و تألیف کلمات وابسته است. (عمرانپور، 1388: 67)
نام دیگر این آرایه توزیع است و در «دره نجفی» در باره آن چنین آمده است: «این صنعت چنان است که متکلم وزع نماید حرفی از حروف تهجی را در هر کلمه، یعنی ملزم شود که حرف معینی را در کلمه بیاورد. (میرزا آقا سردار، بیتا: 134)
در ابتدا این مقوله از دید بدیعی و زیباشناسی بررسی شده است. در حوزه صناعات لفظی، تکرار کلمه مبتنی بر آرایههایی است چون تصدیر و انواع آن، تکرار پراکنده واژهها، جناس، موازنه، طرد و عکس، تسمیط، سؤال و جواب، ردالقافیه و... که عمومأ میتوان آن را صنعت «تکرار» خواند.
1 ـهمآغازی 2 ـ تصدیر مصراعی 3 ـ تشابهالاطراف 4 ـ ردالعجز الیالصدر 5 ـ ردالصدر علیالعجز
در شعر منزوی نوعی از تکرار دیده میشود که شاعر کلمه یا کلماتی یا عبارت یا جملهای را در آغاز مصراعها، بیت یا ابیات تکرار کند که میتوان بدان همآغازی گفت. شاعر به جای آنکه واژه یا عبارتی را جایگزین کند از همان واژه یا عبارت قبلی استفاده میکند و این خود نشان ساده و بیتکلف بودن متن است. منزوی به تکرار کلمات در آغاز مصراعها یا بیتها توجه خاصی دارد که گاه مانند واژه «دوباره» سویه عاطفی دارد. همآغازی یکی از پربسامدترین آرایههای منزوی است. شاعر این نوع تکرار را برای ایحاد وحدت بین ابیات خود استفاده میکند:
دوباره راه غنا میزنـد ترانه مـــــن |
|
دوباره میشکفد شعر عاشقــانه من |
دوباره میگذرد بعد از آن سیه طوفـان |
|
نسیم پاک نوازش، بر آشیـــانه مـن |
(منزوی، 1387: 30)
گاهی همآغازی با روشی خاص در بیتی تکرار میشود که تکراری بسیار اثرگذار است مانند «فصل» در بیت زیر که عشق و شور شادی را نمایان میسازد. علاوه بر این، تکرار واژه میتواند باعث ایجاد معانی و مضامین تازه در شعر شود، زمانی که واژه یا جملهای در یک یا چند بیت به صورت متوالی تکرار میشود، مضامین و مفاهیم جدید متناسب با آن در ذهن شاعر یا نویسنده به وجود میآید. مثلأ شاعر با تکرار واژة «فصل» به کلمات و معانی جدیدی دست یافته است: مانند: عطر، سبزه، گلهای بوسه، جوانه، خیابانهای شوخ مهربانی و تماشای قشنگ شاعرانه.
فصل فصل توست دیگر، فصل فصل ما _ من و تو |
|
فصل عطر و فصل سبزه، فصل گل، فصل جوانه |
فصل رفتن در خیابانهای شــــوخ مهربانــــــی |
|
فصـــل ماندن در تماشای قشنگ شاعـــــرانه |
فصل چیدن گلها ـ چیدن گلهــــای بوســـــــه |
|
از بهار و از زلف تو ـ خوشــه، خوشه، دانه، دانه |
(همان:31)
1ـ 2ـ تصدیر مصراعی
نوع دیگر تصدیر آن است که واژهای در ابتدا و انتهای مصراع تکرار شود:
مست از تو شد هرآینه دریا که مسـت شد |
|
ای شـــط ملتقـــای تمام شرابهـا |
(همان:62)
1 ـ 3 ـ تشابهالاطراف
نوع دیگر تصدیر آن است که در انتهای مصراع اول و ابتدای مصراع دوم تکرار شود.
در صفحات 141 تا 149 «دره نجفی» آمده است که «تشابهالاطراف» آن است که سجع یا قافیهای که در پایان جمله یا شعر آمده، همان را در آغاز جمله یا مصراع بعد بیاورند. (میرزا آقا سردار، بیتا: 149-141)
با همیشه دردانه میپیچید به گرد ساقهای |
|
ساقه زان همبستگی احساس جرأت میکند |
(مجموعه اشعار، منزوی: 157)
اگر نـمونههای یـاد شده از غزلیـات منزوی را با نمونههای زیر که در «دره نجفی» برای تشابهالاطراف آورده مقایسه کنیم، به تفاوت فراوان این نمونهها از نظر هنری و روانی کلام پی خواهیم برد و توانمندی و چیرگی منزوی بر زبان، بیشتر روشن خواهد شد:
دوباره باد بهار، به بـــاغ شد پی سپـــار |
|
به باغ شد پی سپار نسیمی از هر کنار |
(میرزا آقا سردار، بیتا: 149-141)
1 ـ 4 ـ ردالعجز الیالصدر
دکتر میرجلاالدین کزازی این نوع از تصدیر را «بنسری» خوانده است. (کزازی، 1389: 273) از صفتهای پسندیده بلاغت «ردالصدر الیالعجز» است. (وطواط، 1362: 17) «آن است که لفظی در اول بیت و جملة نثر آمده است، همان را به عینه با کلمه متجانس آن در آخر بیت و جمله نثر بازآرند». (همایی،1371: 67). مانند:
امشب به رمز بزرگ رهـــایی رسیــدم |
|
آزادم از هر چه غیــــر از تو، آزاد، امشب |
(منزوی، 1387: 37)
میتوان گفت با کارکردهای مختلفی قابل بررسی است یا نشاندهندة تکیه و تأکید است یا توجه شاعر بر موضوع و معنی مکرر و یا به ایجاد نوعی ریتم و انسجام ساخت شعر کمک میکند.
1 ـ 5 ـ ردالصدر الیالعجز
نوع دیگر تصدیر این است که واژهای در انتهای بیت اول و ابتدای بیت دوم تکرار شود که بدان «ردالصدر الیالعجز» گویند:
چه گرمی، چه خوبی، شرابـی، چه هستی؟ |
|
بهــــاری، گلی، ماهتـــابی، چه هستـــی؟ |
چه هستی که آتش به جانم کشیــــدی ؟ |
|
سرود خوشــــــی؟ شعر نابی؟ چه هستی؟ |
(منزوی،1387: 57)
گاهی اوقات دیده میشود که مصراع یا عبارت تکرار شونده در سطح شعر، در پایان شعر هم دیده میشود که این نوع علاوه بر تأکید و برجستهسازی آن، خواننده را با نوعی رهاشدگی در معنا روبه رو میسازد و ذهن او را به تفکر بیشتر در مورد آن عبارت وامیدارد. این تکرار باعث حرکتی دورانی در شعر نیز میشود و مخاطب را به صورت غیرمستقیم به آغاز شعر ارجاع میدهد و از او میخواهد تا برای درک عمیقتر شعر، آن را دوباره بخواند. (نیکبخت و بیرانوندی،1383: 138)
ای دل من سر مزن بر سینه این چنین ناشکیبا |
|
لحظهای، دیوانه جان، آرام بنشین خواهد آمد |
خواهد آمد، خواهد آمــــد، آری اگر نیــاید |
|
باز سقف آســمان پایین خواهـــــــد آمد |
(منزوی، 1387: 61)
نوع تصدیر |
بسامد ابیات |
درصد |
همآغازی |
151 بیت |
11/39 |
تصدیر مصراعی |
51 |
21/13 |
تشابه الااطراف |
84 |
76/21 |
ردالعجز الی الصدر |
64 |
58/16 |
ردالصدر الی العجز |
36 |
32/9 |
جمع کل |
386 |
100% |
2 ـ نوع دوم: نمونههای دیگر تکرار در واژه
2 ـ 1 ـ تکرار سه باره کلمات:
گاهی اوقات در یک بیت، کلمه، سه بار تکرار میشود. تکرار سه باره واژه در یک بیت بیشتر برای پرکردن وزن و ایجاد آهنگ میآید. مانند کلمة «دست» در بیت زیر:
بگـــذار دستت راز دستــــم را بـدانـــــد |
|
بیهیچ پروایی که دست عشق با ماست |
(همان: 22)
2 ـ 2 ـ تکرار واژه با حرف عطف یا اضافه
گاهی اوقات شاعر کلمات را پشت سر هم با «حرف اضافه یا عطف» تکرار میکند:
بازو به بازوی هم در خیابان روانیـم |
|
با چیزی از عشق در زیر بـاران روانیم |
(همان: 68)
تکرار واژه «بازو» و کلماتی از این دست، بار عاطفی شعر را دو چندان میکند و سخن را نیز آهنگین ساخته است.
2 ـ 3 ـ تکرار دوباره کلمات
گاهی اوقات کلمات تکراری در قالب آرایة تصدیر به کار نمیروند یا در پی یکدیگر نمیآیند، بلکه یک واژه در یک بیت دو بار به صورت پراکنده به کار میرود و هدف شاعر تأکید معنایی نیست. این نوع تکرار در بسیاری از ابیات منزوی مشهود است. گاهی تأکید ورزیدن بر انتقال یک احساس، موجب ایجاد تکرار میگردد، بدینگونه که شاعر برای القای ذهنیات خود به مخاطب، دست به تکرار واژه یا عبارت میزند، آنچه مسلم است این است که تلقین و تکرار، عواطف زودگذر، بلکه اعتقادات دیرپای مقاوم را در ذهنها رسوخ میدهد و تثبیت میکند. (متحدین، 1354: 509) تکرار از قویترین عوامل تأثیر است و بهترین وسیلهای است که عقیده یا فکری را به کسی القا میکند. (علیپور، 1378: 89)
شود تا ظلمتم از بازی چشمت چراغانی |
|
مرا دریاب ای خورشید در چشم تو زندانی |
(منزوی، 1387: 27)
2 ـ 4 ـ قرار گرفتن واژة مکرر درون واژة مرکب
از صورتهای گوناگون تکرار در غزل منزوی قرار گرفتن واژه تکراری درون کلمات ترکیبی است. نظیر واژه «بار» در درون واژه مرکب سبکبار در بیت زیر:
بارت که فلک نیز نیارست کشیــدن |
|
من میبرم ای عشق سبک بار به خانه |
( منزوی، 1387: 85)
2 ـ 5 ـ تکرار کلمات مشابه در دو بیت
گاهی اوقات کلمات مشابه در دو بیت تکرار میشود:
دریای شورانگیز چشمــانت چه زیبــاست |
|
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاســت |
در من طلــوع آبی آن چشــم روشـــــن |
|
یادآور صبح خیــــال انگیـــــــز دریاست |
(همان: 22)
چنانکه میبینیم واژه «دریا» در مصراع اول، دوم و پایان مصراع چهارم تکرار شده است و نیز واژة «چشم» دو بار تکرار شده است. «دریا» در یک بیت به شکل بسیط و در بیت دیگر درون ترکیب کنایی جای میگیرد. تکرار واژه «دریا» در ترکیب کنایی «دل به دریا زدن» همچنین آفریدن تصویرهای زیبایی مانند: «طلوع آبی چشم و صبح خیالانگیز دریا» شاعر با این تصاویر به صورت تشبیه مضمر چشم آبی معشوق را به دریای آبی تشبیه کرده است.
در انواع تکرار که یکی از انواع بنیادین در شعریت شعر است (وحیدیانکامیار، 1383، 18) به طور کلی میتوان گفت تکرار در سطح واژه، باعث انتقال سریع مفهوم آنها میگردد.
نمونههای دیگر تکرار در واژه |
بسامد ابیات |
درصد |
تکرار دوباره کلمات |
135 |
45/42 |
تکرار واژه با حرف عطف یا اضافه |
81 |
47/24 |
تکرار کلمات مشابه در دو بیت |
45 |
15/14 |
تکرار سه پاره کلمات |
39 |
26/12 |
قرار گرفتن واژه مکرر درون واژه مرکب |
18 |
66/5 |
جمع کل |
318 |
100% |
یکی دیگر از روشهای افزودن موسیقی کلام در غزلهای منزوی، تکرار واژه به صورت جناس است. جناسهایی به کار رفته در غزلهای منزوی هیچگونه تکلّف و تصّنعی در شعر به وجود نمیآورد. در اینجا تمام جناسهای غزلهای منزوی به صورت آماری مطالعه شده است. نتایج نشان میدهد نزدیک به سه چهارم جناسهای منزوی، جناس زاید، مضارع و مکرر است و ایشان به ندرت از جناس تام، ناقص، خط و مرکب استفاده نموده است. گفتنی است در میان جناسهای غزل منزوی به جناسهای کلیشهای غزل سبک عراقی برمیخوریم. مانند: کمین و کمان، آستین و آستان، مستان و میستان، زمین و زمان. یا جناسهای نو و مبتکرانه خلق نموده است مانند: مدیر و مدار، تُنگ و تنگ. یکی دیگر از شگردهای ایشان ترکیب جناس با آرایة تکرار و واجآرایی است. مانند: «جان و جانا». جان در بیت زیر چند بار تکرار شده و باعث زیبایی دوچندان کلام شده است:
خانه بیجان ز تو جان یاافته، جانا نه عجب |
|
گر همه من جان نشـــوم بر اثر آمدنت |
(منزوی، 1387: 86)
در این تحقیق جهت ارایه آمار دقیق، کلیه غزلیات حسین منزوی بازخوانی شد و نزدیک به 288 بیت که دارای جناسهای مشهود و مشخصی بودند، یافت شد.
اسیر سر به هوایی شـــــوم، هم از تو بتر |
|
اگر هوای یکی چون تو را به سـر دارم |
(منزوی، 1387: 269)
غمت را بزرگ دید دلم بس که تَنگ شـد |
|
نگنجــد دیگر به تُنگ، که ماهــی نهنگ شد |
(همان: 431)
آن است که متجانس از دیگری به حرفی زیادت باشد: (رازی، 1360: 340)
در سرودههای منزوی جناس زاید است که با کلمات متجانس مفاهیم زیبایی نیز آفریده است و خود انواعی دارد:
چه شب بدی است امشب که ستاره سو ندارد |
|
گل کاغذی شببو که بهار و بو ندارد |
(منزوی، 1387: 144)
یا در ره صبــحند شهیـــــدان و در ایـن راه |
|
دژخیم به کین است و کمانش به کمین است |
(همان: 95)
ای گیســوان رهای تو از آبشــاران رهـاتــر |
|
چشمانت از چشمهساران صاف سحر با صفاتر |
(همان: 23)
شاعر در بیت فوق به زیبایی هم جناس بدیعی میان دو واژه پدید آورده، و هم تصویری که با کمک کلمات ساخته، تأثیرگذار است. کلمات «گیسوان، آبشاران، چشمان، چشمه، صاف و صفا» با تناسب زیادی که با تصویر دارند، تجسم واقعه را عینی و ملموستر ساختهاند:
خانة بیجان ز تو جان یافته، جانا نه عجب |
|
گر همه من جان نشـوم بر اثر آمـدنت |
(همان: 78)
در بیت فوق، علاوه بر جناس زاید، واجآرایی در حرف «جیم» و «الف» هم به کار رفته است که باعث افزایش موسیقی درونی شعر شده است.
هرگاه دو لفظ در یکی از حروف مختلف باشد، در این صورت چنانچه دو حرف مختلففیها قریبالمخرج باشند، جناس را مضارع نامند و هرگاه قریبالمخرج نباشند، جناس لاحق گویند. (رجایی، 1359: 401) واکی که در دو سوی جناس متفاوت است ممکن است در آغاز باشد یا میان یا واک پایانی که آن را جناس مطرف خواندهاند.
ای همه دستان ز تو مستی مستان ز تو هم |
|
رمز میستان همه تو راز نیستان همـه تو |
(منزوی، 1387: 65)
عشق گاهی زندگی ساز است و گاهی زندگی سوز |
|
تا پریــزاد من از بهر کدامین خواهــد آمد |
(همان: 61)
بیت بالا که بیتی از غزلیات اثرگذار و عاطفی منزوی به شمار میرود نمونهای از توانایی او در سرودن سرودههای فوقالعاده و تأثربرانگیز است. ابیاتی که به نظر میرسد منزوی هنگام سرایش آنها در بیخودی و دردی شگرف به سر میبرده است و به بازی زبانی توجهی نداشته است. با وجود این، حتی به گونهای ناخوداگاه، باز هم در این موارد، زیباییهای ویژهای را میتوان در کلام این شاعر دریافت. برای نمونه در همین بیت میان «سوز و ساز» جناس شبه اشتقاق هست. افزون بر این تصویر ساخته شده در این بیت محسوس، عینی و نمایشی است.
تشنهام به عــزای چــــراغ مـــرده خــــود |
|
بیا که سـوک مرا، ای ستــاره سـور کنی |
(همان: 25)
جناس مکرر گونه خاصی از جناس نیست، بلکه زمانی که قرینهها کنار یک دیگر قرار گیرند، آن را مکرر خوانند. پس جناسهایی که پشت سر هم قرار گرفتهاند میتوانند جناس مکرر نیز به حساب آیند و اتفاقاً این شیوه مختص منزوی است.
در بیت زیر با دو ترفند جداگانه، چهار واژه به صورت جداگانه در پی هم تکرار شده است:
تو هوای عطری از صحرای دور آرزویی |
|
از تو سنگین شهر ذهنم، کوچه کوچه، خانه خانه |
(همان: 31)
خانه خانه یعنی همه خانهها یا کوچه کوچه یعنی همه کوچهها، امّا شاعر این نوع کاربرد را جایگزین ساخته تا از تکرار واژه کوچه و خانه برای آهنگین ساختن شعر خود استفاده کند. هدف شاعر از این نوع تکرار دیداری کردن تصویر است. تصاویر ساخته شده در شعر و تخیل شاعر، به مدد تکرار در ساختار زبانی شعر، به نمایش درمیآیند. عمده این تصاویر، آنهایی هستند که ملازم حرکت و پویایی هستند، از این رو برای این که تصویر جنبه دیداری پیدا کند، با برشهایی که بین اجزای جمله ایجاد گردیده، آن اجزا را به صورت مکرر مینویسند. (روحانی، 1390: 164)
آنچه در کتابهای بدیع اشتقاق خواندهاند، عبارت است از آوردن الفاظی که همریشهاند یا واک مشابه آنها چندان زیاد است که گمان میرود همریشه باشند. با اندکی درنگ روشن میشود که این آرایه به جز آرایه واجآرایی و تکرار چیزی نیست، چون شاعران با تکرار، واجهای خود شعر را میآرایند:
یا در ره صبحاند شهیدان و در ایـن راه |
|
دژخیم به کین است و کمانش به کمین است |
(منزوی، 1387: 95)
با هفتخان این تو به تویی نیـست شـاید |
|
ما گمشـده در وادی هفتـاد خوانیم |
(همان: 393)
در جنگ سـرنوشت، دمی صحبـت تو را |
|
چنـگ روزگار، غنیمت گرفتـهام |
از (همان: 163)
بیگمان بازی با شکل نوشتاری کلمات را میتوان از شگردهای شگرف منزوی در اشعارش به شمار آورد:
قامت سیاه عشـق ورق پاره مــن |
|
هم رو سفیـد دفتر سودا از این سواد |
(همان: 165)
نمودار کلی انواع جناس
انواع جناس |
بسامد ابیات |
درصد |
جناس مکرر |
116 |
27/40 |
جناس زاید در اول و وسط و آخر |
91 |
59/31 |
جناس مضارع در اول و وسط و آخر |
61 |
18/21 |
جناس اشتقاق و شبه اشتقاق |
9 |
12/3 |
جناس تام |
7 |
43/2 |
جناس قلب |
1 |
34/0 |
جناس مرکب |
1 |
34/0 |
جناس ناقص |
1 |
34/0 |
جناس خط |
1 |
34/0 |
جمع |
288 |
100% |
این آرایه مانند قلب است با این اختلاف که در آرایه قلب، واک یک واژه جابهجا میشود، حال آن که در طرد و عکس کلمات یک جمله و عبارت، جابهجا میشوند که میتوان این آرایه را گونهای از تکرار نامید:
ز گونه و لب تو، بوســه بر کــدام زنم |
|
که خوشتر است از آن این، این از آن خوشتر |
(همان: 184)
گاه شاعر در کنار استفاده از مختصات مخصوص به خود که منجر به ایجاد سبک شخصی میشود، چند مختصه را با یکدیگر ترکیب کرده و بدین ترتیب ضمن ساختن بیت خود، مختصهای به نام تلفیق به وجود آورده است. در شعرهای ایشان میتوان تلفیق (استفاده از چند صنعت بدیعی) چند مختصه مشخص را مشاهده کرد. (محمدی، 1394: 335) به عنوان نمونه با اندکی درنگ در بیت یاد شده میتوان گوشهای از این هنر را دید: تناسب در گونه، لب و بوسه. تصدیر در واژة خوشتر، طرد و عکس در مصراع دوم، تجاهلالعارف در مصراع اول، تکرار کلمات آن و این و از.
آرایه طرد و عکس در 23 بیت به کار رفته است.
تکرار حرف، این نوع تکرار را در بدیع «واجآرایی یا نغمة حروف» مینامند. شاعر با این شیوه، آگاهانه موسیقی میآفریند و بر حسن تأثیر، تصویرآفرینی و القای حس و حال میافزاید. البته موسیقی برخاسته از واجآرایی «صامتها» محسوستر است و مثالهای بیشتری برای آن میتوان یافت:
تکرار «ش» هفت بار، تکرار «س» سه بار
بخوانم تا کتاب عشق را در روشنیهــایش |
|
چه کس شمع شبستان سیاهم میشود امشب |
(منزوی، 1387: 311)
تکرار زیاد حرف «شین» و «س» و قرار گرفتن مکرر آنها در کنار هم موسیقی دوری بیت را پرورانده و پیوندهای هنری و معنایی کلمات صورت و معنای آن را در هم تنیده است و همچنین میتواند روشنایی، تاریکی و سیاهی شب را به ذهن متبادر کند و نیز با شور و غوغا و آشوب درونی گوینده همخوان است.
تکرار «س و ص» چهار بار و « الف» هفت بار
به خیره گوش مخوابان از این سوی دیوار |
|
صـدای سمنــدان شهسواران را |
(همان: ص29)
مصوت «ا» شکوه، عظمت، هیبت و آزادگی را میرساند و برای کشش کلام و ایجاد آهنگی باوقار و با طمأنینه به کار میرود. هشت بار تکرار مصوت بلند «ا» صدای پای اسب پادشاهان را به صورت بسیار مستحکم به ذهن متبادر میکند.
تکرار «د» پنج بار و «ق» چهار بار و «الف» نه بار
دوباره دیدنت ای جان معاد موعـود است |
|
قیام قامت قدیمــی است قیـامت من |
(همان: 64)
با عنایت به این که حرف «د» از حروفی است که تلفظ آن قدری با سکون همراه است و تکرار این حرف به خواننده هنگام خواندن شعر کمک میکند تا در مضمون و مفهوم شعر درنگ بیشتری کند که با مقصود شاعر همخوان است.
تکرار «س» پنج بار، تکرار «ه» ، «ز»، «ت»، «ن»، و «و»چهار بار
ای همه دستان ز تو مستی مستان ز تو هــم |
|
رمز میستان همه تو راز نیستان همـه تو |
(همان: 64)
با تکرار پنج حرف «سین» که شباهت زیادی با دندان دارد و حرف «ز» شوری شگرف در بیت ایجاد کرده و بدین منوال عشق و علاقه خود را به معشوق ابراز نموده است.
در بیت زیر تکرار واکه «آ» که با توصیف اندیشهها و احساساتی در تناسب است که در زمان تجلی آن صدا اوج میگیرد. (قویمی،1383 :33) میتواند گویای حسرت برآمده از نهاد شاعر باشد و حال و هوای حسرتبار شاعر را در زمینة ساختاری و محتوایی تداعی کند.
ای دور مانده از من ناچـار و ناســزاوار |
|
آن سوی پنج خندق، پشت چار دیوار |
سنگی شده است و با من تندیسوار مانده اســت |
|
آن روز آخرین وصل، آن وصل آخرین بار |
(همان: 336)
بین تنهـایی و مـــن راز بــزرگی است |
|
هــم از آن گونه که در بیـن تو و زیبایی |
(همان: 336)
حرف «ن» که اصوات ناشی از ناخشنودی و عدم رضایت را تداعی میکند. (قویمی، 1383: 49) در ابیات زیر تکرار شده است، تکراری که چون در زمینه متناسب از کلمات حسرتبار نمود یافته است میتواند القاگر شاعر از نارضایتیهای حسرتبار جامعهاش باشد.
این نه آب روان پای درختــــان، دیگـــر |
|
جو به جو، خون شهیدان عزیز، چمــن است |
وان چه در جنگل از اطلال و دمن میبینی |
|
مدفن آن همه جان بر کف خونین کفن است |
بینیــــازند ز غسل و کفن، اینان را غسل |
|
همه از خون و کفن، همه از پیــــرهن است |
(منزوی، 1387: 344)
گفتنی است بهرهگیری شاعر از این آرایه، هنگامی مطلوب خواهد شد که این کاربرد با فضا و ساختار بیت و سروده هماهنگ باشد و شاعر به قدری طبیعی از آن بهره گرفته باشد که خواننده را تحت تأثیر زیبایی سروده خود قرار دهد، نه این که او را دلزده کند. در شعر فارسی نمونههای دلکشی یافت میشود که در یک بیت، یک حرف بیش از حروف دیگر تکرار شده و البته این تکرار با بافت کلی شعر هماهنگ است. برای نمونه یک بیت از حافظ در اینجا ذکر میشود:
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بــدار |
|
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود |
(حافظ: 205)
تکرار زیاد حرف «سین» و قرار گرفتن مکرر آنها در کنار هم میتواند رشته تسبیحی را به یاد آورد و همچنین تکرار، نه حرف «سین» و «ز» صدای سوتک فرهاد را به هنگام تسبیح گویی به گوش میرساند. (محبی،1380 :147)
از واجآرایی در 31 بیت استفاده شده است.
صیغههای اول شخص، دوم شخص و سوم شخص مفرد از مصدر «گفتن» در ابتدای مصراعهاست. به عبارت دیگر مناظره که از انواع ادبی به شمار میآید، خود جلوهای از تکرار واژه است. اوج تکرار در سؤال و جواب است. (شمیسا، 1381: 87)
ما خویش ندانستیم، بیداریمــان از خــواب |
|
گفتند که بیــدارید، گفتیم که بیـداریم |
(منزوی، 3187: 27)
مناظره در 5 بیت کاربرد داشته است.
گروهگروه کردن بود، بدین جایگه معنی وی چنان بود که شاعر بیتی گوید و هر بیتی را از وی چهار قسم کند یا بیشتر و همه قسمها بر یک وزن تا آخر و همه به سجع مگر بخش قافیه که برابر بود و رَوی مختلف. (رادویانی، 1362: 104)
یا بدان قافیه میانی گویند و در میان مصراعهای یک شعر میآید، یعنی شاعر به جر قافیه پایانی قافیة دیگری را در میان مصراعها به کار میبرد. آنچه که باعث ایجاد موسیقی و گوشنوازی میگردد این است تا زنگ و طنین خاص قافیه درونی از ذهن خواننده محو نگشته، صوت دیگری با زنگ قافیه اصلی به صدا در میآید: کلمات جاری و رگباری قافیه درونی بیت زیر را تشکیل دادهاند.
با این تپش جاری، تمثیل من اسـت آری |
|
این بارش رگباری، بر شیشـه دکانها |
(منزوی، 1387: 105)
نکته دلکشی که در این هنر، توجه خواننده را بیشتر به خود جلب میکند، یک نوع جوشش و غلیان و بیخودی است که گویی در شاعر وجود داشته و آن را به خواننده سرایت میدهد و او را با خود همراه میکند. از ویژگیهای دیگر این اشعار سیلان طبیعی مفاهیم است. به طوری که گویی شاعر بدون تأمل و تفکر با حالتی ناخوداگاه این اشعار را سروده است.
منزوی غزل را در وزنی سنگین سروده است و با استفاده از آرایه تسمیط در برخی ابیات آن، امکان تنفس در میان خواندن مصراعها به خواننده داده است. منزوی 68 بار از آرایه تسمیط استفاده کرده است.
یکی دیگر از عناصر موسیقیساز موازنه است. موازنه که مماثله خوانده شده است آن است که کلمات در دو پاره بیت، دو به دو همسنگ باشند. (کزازی، 1389: 43)
در بیت زیر تکرار کلماتی که زیر آنها خط کشیده شده است با کاربرد آرایه موازنه همراه شده:
در من ادراکی است از تو عاشقانه عاشقانه |
|
از تو تصویری است در من جاودانه جاودانه |
(منزوی، 1387: 33)
نکته قابل توجه این است که در بیت بالا شاعر به چند شیوه از روش تکرار استفاده کرده است. چنان که میبینیم موازنه با تکرار واژه در آغاز یا پایان مصراعها (عاشقانه، عاشقانه و جاودانه جاودانه) همراه شده است.
شاعر از این آرایه در 18 بیت استفاده کرده است.
آن است که قافیه مصراع اول مطلع قصیده یا غزل را در آخر بیت دوم تکرار کند، به طوری که موجب حسن کلام شود. (همایی،1391 :72) منزوی در60/1 درصد از ابیات خود از ردالقافیه و قافیهای که در مصراع اول آورده است در مصراع چهارم هم به سراغ آن قافیه رفته است یا قافیه را در مصراع اول و آخر قافیه کرده است. منزوی معمولاً وزن و قافیه و سایر ملزومات شعر را فدای زیبایی میکند. (شریفی،1391 :61)
ای لخته لخته خونت نطع شهـادت تو |
|
وز سودههای خاشاک تاج سیــادت تو |
ای دست انتخابت بر سینــه کتابــت |
|
از سرب و خون نوشته حکم شهادت تو |
(منزوی، 1387: 102)
ردالقافیه 57 بار کاربرد داشته است.
انواع ارایه |
بسامد ابیات |
درصد |
تسمیط |
68 |
69/34 |
ردالقافیه |
57 |
08/29 |
واج آرایی |
31 |
81/15 |
طرد و عکس |
23 |
73/11 |
موازنه |
18 |
18/9 |
مناظره |
5 |
55/2 |
جمع |
196 |
100% |
قبل از طرح این بحث لازم است برای مقدمه در باره اصطلاح «جفتهایگردان» که برای یکی از ویژگیهای شعر منزوی انتخاب شده است، توضیح کوتاهی بدهم. جفتهای گردان عبارتند از عناصری که همیشه به صورت دوتایی در یک بیت حضور پیدا میکند و نوعی ارتباط منطقی (چه معنایی و چه لفظی) بین آنها برقرار است و از طریقی دایم در بیتهای مختلف تکرار میشوند. گاهی اوقات این جفتها به صورت متضاد ظاهر میشوند و در غزلهای منزوی فراوان به کار رفته است و منجر به ایجاد نوعی نظم در غزل و به وجود آمدن پیوندهای مستحکم در بافت شعر میشود. در واقع این شگرد موجب ایجاد موسیقی و آهنگ در شعر میشود و زیبایی شعر را دوچندان میکند. پس گمان میکنم دلیل این نامگذاری مشخص شده باشد «جفت» به این علت گفته شده که این عناصر دوتا دوتا در بیتها دیده میشود و «گردان» به این علت گفتهایم که آنها مرتب در جاهای مختلف تکرار میشوند. برای روشنتر شدن بحث مثالی میزنیم. یکی از جفتهای گردان در شعر منزوی که اتفاقاً بسامد فراوانی هم دارد جفت متضاد «بهار و خزان» است. یعنی در بیشتر ابیات منزوی هر جا که بهار حضور داشته باشد، میتوان «خزان» را هم دید و برعکس. اگر خوانندگان شعر منزوی یک اشراف کلی به سنتهای ادبی شعر او داشته باشند، بر مبنای آنها میتوانند روابط حاکم بر اجزای بیتهای او را بهتر درک کنند و در نتیجه میتوانند سریعتر و راحتتر به معنای آن بیتها پی ببرند.
در این بخش جفتهای گردان متضاد به ترتیب حروف الفبا مطرح میشود:
الف |
|
ت |
|
س |
|
فرشته |
شیطان |
آب |
آتش |
تازه |
کهنه |
سره |
ناسره |
فرود |
فراز |
آغاز |
انجام |
تلخ |
شیرین |
ستمکار |
مظلوم |
ق |
|
آفتابی |
بارانی |
تهی |
لبریز |
سرما |
گرما |
قدیم |
تازه |
ابتدا |
انتها |
خ |
|
سود |
ضرر |
قهر |
آشتی |
ازل |
ابد |
خاص |
عام |
سوگ |
سور |
ک |
|
اسیر |
آزاد |
خشمگین |
خندان |
ش |
|
کفر |
ایمان |
اوج |
حضیض |
خروشی |
خاموشی |
شادی |
غم |
گ |
|
ب |
|
خشک |
تر |
شب |
روز |
کرم |
سرد |
بالا |
پایین |
خندان |
شاداب |
شراب |
شرنگ |
م |
|
بسته |
گشاده |
خوب |
بد |
شکر |
شکایت |
مخالف |
موافق |
بیگانگی |
آشنا |
خوش خیم |
بدخیم |
ص |
|
مشکل |
آسان |
بهار |
خزان |
د |
|
صواب |
ناصواب |
مرده |
زنده |
بهشت |
دوزخ |
داد |
ستد |
ط |
|
مهر |
قهر |
بیدار |
خواب |
درون |
برون |
طلوع |
غروب |
میمنه |
میسره |
بیم |
امید |
دوست |
دشمن |
ع |
|
ن |
|
پ |
|
دیر |
زود |
عشق حقیقی |
عشق مجازی |
ناپاکی |
پاکی |
پرسناره |
بی ستاره |
دیو |
فرشته |
عقل |
عشق |
نشیب |
فراز |
پیاده |
سواره |
رفتن |
برگشتن |
غ |
|
نور |
ظلمت |
پیر |
جوان |
ز |
|
غریبه |
آشنا |
و |
|
پیدا |
پنهان |
زشت |
زیبا |
ف |
|
وداع |
سلام |
پیش |
پس |
زیر |
بم |
فراق |
وصال |
وصل |
فراق |
بسامد جفتهای گردان متضاد
آب و آتش (6 مورد) ابتدا و انتها (13مورد)، ازل و ابد (2مورد)، بالا و پایین (7مورد)، بیم و امید (4مورد)، بهار و خزان: (30مورد)، بیدار و خواب: (13مورد)، پیدا و پنهان (4مورد)، پیر و جوان (7مورد)، شادی و غم (16مورد)، شب و روز (16مورد)، مرده و زنده (10مورد).
جفتهای گردانی که متضاد نیستند
آیینه و خشت، جام و گل، سنگ و آینه، شنگ و شیطان، غنچه و گل، لیلی و ابنالسلام، یوسف و یعقوب، اناالحق و منصور، دریا و دل، سنگ و قدح، شوکران و شکر، فرهاد و شیرین، لیلی و مجنونٍ، اسب و اصل، چراغ و دزد، سیمرغ و اسفندیار، صبح و شب، فرهاد و بیستون، ماه و آینه، پرنده و فقس، رستم و سهراب، عاشق و معشوق، فرهاد و تیشه، منصور و دار، سقراط و شوکران، ساحل و دریا، شیشه و سنگ، غروب و طلوع، کلید و قفل، یوسف و پیراهن.
جدول کلی جفتهای گردان
انواع جفتهای گردان |
بسامد |
درصد |
جفتهای گردان متضاد |
127 |
89/80 |
جفتهای گردان نامتضاد |
30 |
11/19 |
جمع کل |
157 |
100% |
11 ـ تکرار واژه از نظر نحوی
دشوارترین آشناییزدایی آن است که در نحو زبان رخ دهد، زیرا امکانات نحوی هر زبان و حوزه اختیار و انتخاب نحوی به یک حساب محدودترین امکانات است. (شفیعیکدکنی، 1381: 30)
یکی از عوامل برجستهسازی جابهجایی کلمات است. جابجایی نقش عناصر سازنده زبان در مبحت «جانشینسازی نحوی» میگنجد. در بیت زیر دریا و چشم در مصراع اول نهاد و در مصراع دوم متمم میباشد. منزوی با استفاده از این جابهجاییها متن را برجسته میکند.
دریای شور انگیز چشمانت چه زیبـاست |
|
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست |
(منزوی، 1387: 22)
چشـــم تــــو با انـدوه، زیبــا نیــست |
|
انـــدوه در چشــــم تـــو ویـــران بــاد |
(همان: 322)
یا در این بیت، چشم در مصراع اول نقش مضافالیه و در مصراع دوم نقش متممی دارد.
شـــراب چشمهای تو مرا خواهد گرفت از من |
|
اگر پیمانهای از آن به چشمانم بنوشانی |
(همان: 35)
یا این دو واژه ـ که پشت سر هم تکرار شدهاند ـ در نقش متممی به کار رفتهاند:
من با تو از هیچ، از هیچ توفـــان هراسی ندارم |
|
ی ناخدای وجود من ای از خدایان خداتر |
(همان: 23)
11ـ 1ـ ردیف
تکرار در شعر کلاسیک بیشتر به صورت استفاده از قافیه و ردیف نمود یافته است و به خصوص ردیف نماد کامل تکرار در شعر کلاسیک است. ردیف، تکرار یک یا چند کلمه هممعنی بعد از قافیه است. (وحیدیان کامیار، 1383: 116) ردیف گونهای از تکرار است که بسیاری از شاعران از آن بهره بردهاند و در ادب هیچ زبانی، به وسعت شعر فارسی نیست. (شفیعی کدکنی، 1381: 221) تکرار ردیفها از لحاظ زیبایی به منزلة حاشیههای قالی عمل میکنند. معمولاً ردیفها هممعنی هستند. مخصوصاً اگر اسم یا صفت باشند. ولی وقتی فعل شدند ممکن است در دو معنی ظاهر شوند. مانند: «است» در غزل 344.
باز مستـــی و بیــدار خوابی است |
|
باز هم رنگ خونم شرابی است |
(منزوی، 1387: 120)
«است» در مصراع اول به معنی «آمد و وجود دارد» و جمله فعلیه است اما «است» در مصراع دوم فعل ربطی است و جمله اسنادی است و به معنی «میباشد» آمده است. این از عیوب کار نیست.
تکرار ردیف در ادبیات عرب و غرب کاربرد ندارد. ردیف از مختصات ادب فارسی است و شاعرانی چون حافظ (98%) و مولوی (90%) و سعدی (85%) درصد شعرشان ردیف دارند. (شریفی، 1391: 60-59)
ردیف از زیرمجموعههای غزلهای فارسی و موسیقی کناری است که در تکمیل موسیقی قافیه و وزن اهمیت فراوانی دارد. در حدائقالسحر در تعریف ردیف آمده است: «کلمهای باشد یا بیشتر که بعد از حرف «رَوی» آید در شعر پارسی». (وطواط، 1362: 79) تأمل در غرلیات منزوی نشان میدهد که از مجموع 436 غزل وی، 252 غزل دارای ردیف است یعنی دقیقأ 56/57 درصد از مجموع غزلیات ایشان. از این تعداد 160 غزل دارای ردیف فعلی،37 غزل ردیف ضمیری، 33 غزل ردیف اسمی، 15 غزل ردیف جملهای، 1 غزل ردیف صفتی، و 1 غزل دارای ردیف مصدری میباشد.
الف) ردیف فعلی (ربطی و تام)
از میان غزلیات منزوی بیش از نیمی از اشعار دارای ردیف هستند. این الزام ردیف خود تکمیلکننده موسیقی شعر است. تعداد ردیفهای فعلی که با افعال ربط ساخته میشود، بیشتر از بقیه است و نشان میدهد که منزوی سادگی و سهولت زبان شعری قرنهای نخستین را در نظر داشته است. اکثر این ردیفها با افعالی از مصادر «استن، بودن، آمدن و شدن» ساخته شده است.
در بررسی ردیفهای فعلی، مشخص شد که در غزلیات منزوی افعال تام (93 مورد) تقریبأ یک و نیم برابر افعال ربطی (63) هستند. لذا میتوان گفت که افعال تام حرکت و پویایی بیشتری دارد. جهت اختصار از آوردن ردیفهای فعلی صرفنظر کردهایم.
ب) ردیف جملهای
هدف اصلی منزوی از آوردن این گونه ردیفها، علاوه بر ادعای شاعری و مفاخره میتواند گویای انگیزه یا پرورش و تکرار اندیشهای باشد. نقش این گونه ردیفها در رساندن و القای آن حس و حالی که وجود شاعر را تصرف کرده است و بر او سایه افکنده، بسیار مؤثر واقع میشود و خواننده را قدمی به درون و احساس شاعر نزدیکتر میکند، ضمن این که ممکن است این حس و حال وجود خواننده را سرشار سازد.
تو خواهی آمد و آواز با تو خواهد آمد |
|
پرنده و پر پرواز با تو خواهد آمد |
(منزوی، 1387: 133)
تکرار «با تو خواهد آمد» نشانه رضایت و خشنودی او از جهات گوناگون است
این بار که میآیم (193) کسی نشناخت (197) دلم گرفته برایت (200) میشودامشب(211) سلام ای عشق (219) سخن مگو (259) از تو پر شد: (262)، به چند است: (266)، گریه میکند (291) که گفتهاند این است: (383) فرود آمد (432) چه میبینی (484) ببخش مرا (539)
پ) ردیف اسمی
ردیفهای اسمی در غزلهای منزوی بسیار اندک است. اکثر این ردیفها با کلمة «دوست» ساخته شده است که این خود نشانگر اهمیت و ارزش والای «دوست» نزد منزوی است. همچنین با کلمههای رفیق، سلام، امشب و مادر ردیف ساخته است.
ای غرقه به خون، پیــرهن سبز تن دوسـت |
|
وی بیرق گلگــون برافراختـــن دوست |
(همان: 98)
دوست: (232، 239 و 506)، غزل: (391)، رفیق: (493) سلام: (514)، امشب: (522)، مادر: (548)،
منزوی از ترکیب حرف ندا با اسم ردیف ساخته است: ای عشق: (107، 306) ای یار: (201) ای یار: (231) ای زن (358) ای دل: (497)، ای دوست: (500)، ای دل: (497)، این زمان: (136)
ث) ردیف ضمیری
دوباره راه غنا میزند تـرانة مـن |
|
دوباره میشکفد شعـر عاشقـانة من |
(همان: 31)
من: (19مورد)، تو: (25 مورد).
ح) ردیف صفتی
ای بوسـهات شراب و از هر شراب خوشتر |
|
ساقی اگر تو باشی، حالم خراب خوشتـر |
(همان: 325)
خ) ردیف حرفی
چگـونه بــاغ تو بـاور کند بهـــاران را |
|
که سالها نچشیده است طعم باران را |
(همان: 28)
چ) ردیف مصدری
گفتی که عشق، گفتم از جان و تن گذشتـن |
|
گفتی که وصل، گفتم از ما و من گذشتـن |
(همان: 330)
گاهی منزوی کلمه به کار رفته در آغاز بیت را به عنوان ردیف میآورد و با تکرار آن بر اندوه نشسته بر روح خویش تأکید میکند. تکرار لفظ، میتواند نشاندهنده طبیعی عواطف از قبیل تعدد، کثرت یا شدت باشد. اهمیت و زیبایی این نوع تکرار در رابطه طبیعی میان لفظ و معنای آن است. (وحیدیان کامیار،، 1383: 18)
ببین چگونه غمت پشت من شکست ببین |
|
غروبوار طلوعم به خون نشست ببیـن |
به سان آدمک برف از تب خورشیـــد |
|
چگونه آب شده میروم ز دست ببیـن |
علاوه بر مطلبی که در بالا ذکر شد یکی از کارکردهای این نوع تکرار میتواند بیان دوام عمل یا حالتی باشد که شاعر از آن حرف میزند، شاعر از طریق تکرار است که میتواند تداوم و استمرار امری را به مخاطب القا کند. این تداوم با تکرار فعل، بیشتر نمود یک ساختار کلامی، این فعل است که بار اصلی معنا و احساس را بر دوش دارد. (علیپور، 1378: 89) بنابراین تکرار فعل در شعر علاوه بر زیباییآفرینی، تأکید بر تداوم استمرار عمل یا حالتی را نیز القا میکند. (روحانی، 1390، 162)
جدول کلی انواع ردیفها
انواع ردیف |
بسامد |
درصد |
ردیف فعلی |
160 |
49/53 |
ردیف ضمیری |
37 |
68/14 |
ردیف اسمی |
33 |
09/13 |
ردیف حرفی |
16 |
10/6 |
ردیف جمله ای |
15 |
96/5 |
ردیف صفتی |
1 |
39/0 |
ردیف مصدری |
1 |
39/0 |
جمع کل |
252 |
100% |
11ـ 2ـ ضمیر
در شعر منزوی تکرار ضمیر به ویژه ضمیر شخصی منفصل، فراوان دیده میشود. از میان این ضمایر، ضمیر «تو» و «من» بیش از بقیة ضمایر تکرار شده است که با فضای عاشقانه و توصیف زیبایی معشوق و احوال عاشق متناسب است:
با من بیا، با من بمون، نذار که تنهـــا بمونم |
|
نذار که خونه دلم دوباره تنـگ و تار بشـه |
(همان: 45)
11ـ 3ـ تکرار حرف اضافه
تکرار انواع حرف اضافه (از، با، در، به، بر، چون و تا) نیز با بسامد بالا در شعر وی دیده میشود:
به تماشای تو از خویش برون تاختم اما |
|
زودم از دیده چنان شادی ایام گذشتـی |
(همان: 38)
11ـ 4ـ تکرار حرف ربط
تکرار حرف ربط (و و که) و با بسامد کمتر «اگر، نه، را، یا» در تکرارهای نحوی منزوی جایگاه خاصی دارند:
ای که گمنام رسیــدی و گمنــــام گذشتی |
|
تو که بودی که شتابان و بیآرام گذشتی |
(همان: 38)
11ـ 5ـ تکرار صفت
در ابیات مورد بررسی تکرار صفت پیشین (این، چنان، چنین) و صفت پرسشی (چه) صفت مبهم (هیچ و همه) و تعجبی (چه) را میتوان دید. این صفت بیانگر حیرت شاعر در برابر زیبایی معشوق است
حماسـهای است که میآید این صدا از کیست؟ |
|
از آن کیست اگر این صدا از آن تو نیـست |
(همان: 43)
11ـ 6ـ تکرار قید
عشق گاهی زندگی ساز است و گاهی زندگی سوز |
|
تا پریزاد من از بهر کدامین خواهد آمد |
(همان: 61)
11ـ 7ـ تکرار حرف ندا
ای زادنــم ابتـــدای عشقـــت |
|
وی مـردنم انتهـای عشقــت |
(همان: 51)
11ـ 8ـ تکرار ادات جمع
همیشه در همة آینهها غبـارینم |
|
مگــر در آینـههای زلال چشمـانت |
(همان: 55)
تکرار واژه از نظر نحوی |
بسامد |
درصد |
ضمیر |
78 |
58/20 |
صفت |
75 |
78/19 |
حرف اضافه |
62 |
35/16 |
صفت |
52 |
72/19 |
حرف ربط |
42 |
08/11 |
ادات جمع |
41 |
81/10 |
حرف ندا |
29 |
65/7 |
جمع کل |
379 |
100% |
12- تکرار واژه از نظر علم معانی
12ـ 1 ـ تکرار مسند
کنایت بر فـراز دار زد، جان بازی منصور |
|
که اوج این است، این، در عشقبازی پا فشردن را |
(همان: 152)
این نوع تکرار در 26 بیت یعنی 70/0 درصد به کار رفته است.
12ـ 2 ـ تکرار مسندالیه
دل به چه خـوش میکند پس از تو دگر صحرا |
|
چشـــم تو ته مانـــده شــراب غـــزالان است |
چشم تو گویا دریچهای است به تنهـایی |
|
کاین همه مبهوت و رازدار و هراسان است |
(همان: 72)
این نوع تکرار در 24 بیت یعنی65/0 درصد به کار رفته است.
در این بخش تکرار جنبه توضیحی و تعریفی پیدا کرده است به گونهای که قصد شاعر تنها توضیح و تبیین مطلبی است که قصد دارد با این نوع تکرار به هدف خود دست یابد. منزوی با تکرار، به خوبی به تفسیر و توضیح کلمات «چاه» «سوار» و «زن» پرداخته است و در این خصوص به صورتی عجیب نظریهپردازی میکند و تمام زوایای آن را توضیح میدهد.
13ـ تکرار واژه از نظر علم بیان
13ـ 1ـ کلمات مکرر در قالب کنایه
ترکیب کنایی دل سپردن
چون دل نسپارم به تو با این همه حسنت |
|
من جان و دلم پیش توست ای دوست نه سنگم |
(همان: 101)
نمونههای دیگر: پرده برانداختن (232) لب تر کردن(292) داغ داشتن(301) دل پرزدن (302)، آب بر آتش زدن (341) راه نفس بستن (414) دل آزرده شدن (425).
13ـ2ـ واژههای مکرر در قالب انواع استعاره
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست |
|
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست |
(همان: 22)
دل به دریا زدن (204:2) (205:2) (374:2)
گل من، گلعذار من، که حتی عطر نام تو |
|
خزان را میـــرماند از حریم باغ تنهایم |
(همان: 55)
گل استعاره مصرحه مجرده از معشوق
13ـ 3ـ تشخیص
تشخیص عبارت است از جان بخشیدن به اشیا و طبیعت. به این صورت که برای آنها خصوصیات انسانی در نظر گرفته شود. تشخیص یکی از روشهای مهم ارائة تصاویر زیبا زنده و پویاست. البته جانبخشی به تصاویر و اشیا تنها از طریق انتساب آنها به خصوصیات انسانی شکل نمیگیرد، گاه تکرار و خلق مضامین گوناگون گرد محور یک کلمه و تصویر، چنان برجستگی به آن میبخشد که آن تصویر یا کلمات، به تدریج جان میگیرد و تشخّص مییابد. تکرار در پیرامون کلمه یا عبارت مکرر، طیفهای مختلف ایجاد میکند که به تدریج بر هم منطبق میشود و در کانون خود کلمهای مکرر را شخصیتی زنده و پرتحرک مینمایاند. (روحانی، 1390: 159)
رنج گرانم زا به صحرا میدهم، صحرا نمیگیرد |
|
اشک روانم را به دریا میدهم، دریا نمیگیرد |
(منزوی، 1387: 55)
تکرار تشخیص در 38 بیت یعنی034/1 درصد به کار رفته است.
13_4 _ کلمات مکرر در قالب انواع تشبیه
چه شیـوه پر زدنی است، آن اثیـر پری وار |
|
پرنــده بـود ولی چون پرندهها نه میآمد |
(همان: 44)
این نوع تکرار در 46 بیت یعنی25/1 درصد به کار رفته است.
14- تکرار واژه از دید سبکشناسی
از دیدگاه سبکشناسی تکرار کلمه میتواند بیانگر سبک شخصی باشد. برای نمونه در شعر حافظ کلمات رند، قلندر، پیرمغان مغ، مغبچگان، و... یا مفاهیم زهد ستیزی، طنز، انتقاد، مبارزه با متصوفان، عشقگرایی، عرفان، تقابل عقل با عشق، از شاخصه سبکی اوست. از میان صناعات ادبی «ایهام» را شاخص شعری او برآوردهاند. همچنین تکرار کلمة «آینه» در شعر بیدل دهلوی سبب شده است تا او را «شاعر آینهها» بخوانند. منزوی با تکرار پربسامد، برخی از کلمات را به نام خود ثبت کرده است. از جمله این کلمهها «عشق، چشم، عاشق و بوسه» میباشد.
عشق، عاشق، چشم و بوسه خمیرمایة غزلیات منزوی و مایة تشخص او شاعر برای برجسته کردن یک کلمه یا مضمون با تکرار آن در ابیات مختلف شعر، آن را مهمتر جلوه میدهد. تکرار باعث تمرکز بیشتر روی یک موضوع خاص میگردد و به نوعی به برجستهسازی آن کمک میکند. البته باید توجه کرد که موقعیت قرار گرفتن کلمه یا عبارت تکرار شونده نیز از اهمیتی خاص برخوردار است، به عبارت دیگر میزان برجستهسازی به محل قرار گرفتن آن واژه و عبارت بستگی دارد و قرار گرفتن آن در وسط، ابتدا یا انتهای کلام در میزان برجستگی کلام مؤثر است. (روحانی، 1390: 57)
در شعر منزوی کلماتی هستند که همواره برجسته هستند. برای نمونه کلمههایی چون «عشق، عاشق، بوسه و چشم» و این کلمهها در شعر او کاربرد چشمگیری دارند.
حسین منزوی در اشعارش 489 بار از واژه «عشق» یعنی 31/13 درصد و 152، بار از «چشم» یعنی13/4 درصد و 55 بار از واژة عاشق یعنی 49/1 درصد و 61 بار از کلمه «بوسه» یعنی 66/1 درصد استفاده کرده است. وی زندگی بدون عشق را با مرگ یکی میداند و عشق را اساس و بنیان حیات میداند. همچنین عشق را جاودان و ازلی میداند. به همین علت بسامد واژه «عشق و عاشق» در شعرش بسیار زیاد است.
او عشق را چون گل جادویی میپندارد که هیچگاه پژمرده نمیشود:
قصه یاد تو و عشــق من است، آری |
|
قصّه آن گل جادو که نمیپژمرد |
(منزوی، 1387: ص61)
عشق، عاشق، چشم و بوسه خمیرمایة غزلیات منزوی |
بسامد |
درصد |
عشق |
489 |
59/64 |
چشم |
152 |
07/20 |
بوسه |
61 |
60/10 |
عاشق |
55 |
26/7 |
جمع |
757 |
100% |
15 _ کاربرد کلمات پر بسامد به صورت متقابل
تقابل سنگ و آینه
ای که به خشم کردهای قصد دل من، این مکن |
|
سنگ مزن بر آینه، آینه مشکــن، این مکـن |
(همان: 173)
نمونههای دیگر: سنگ و آینه (451:1) (481:1) سنگ و سبو (11: 218) سنگ و شیشه (1: 321) (1: 475)
در بیت فوق شیشه و سنگ در مصراع اول و دوم تکرار شده است. دل، شیشه است و اندوه، سنگ. تقابل دل و اندوه مانند تقابل سنگ و شیشه حالت شکنندگی دارد. همانطور که سنگ میتواند شیشه را بشکند، اندوه متقابلأ میتواند دل را بشکند و شخص را افسرده نماید. جالبتر آن که در مصراع دوم با آرایه عکس گفته که سنگ معشوق به جنگ شیشه بیطاقت عاشق ـ که هر لحظه در حال شکستن است ـ آمده است.
16_ استفاده از اعداد
عدد یک (37 مورد) عدد دو (34 مورد) عدد سه (3 مورد) عدد چهار (6 مورد) عدد پنج (1 مورد) عدد شش (1 مورد) عدد هفت (4 مورد) عدد چهل (3 مورد) عدد هفتاد (3 مورد) عدد سی (1 مورد) عدد صد (27 مورد) عدد هزار (28مورد)
نتیجه
چنانکه دیدیم شاعران هر قدر در حوزه زبان و واژگان تسلط بیشتری داشته باشند، ابزار آفرینشهای هنری بیشتری در اختیار دارند. منزوی از این تسلط خود به شیوهای بسیار هنرمندانه بهره برده است و بیشتر آرایههایی که میتوانستهاند مضمونی بیافرینند یا سخن را بیارایند، به فراوانی در اشعار خود به کار گرفته است و مشخص شد که عنصر سازنده همة آرایههای لفظی تکرار واکهاست که بسیاری از آنها با توجه به ویژگیهای کاربردی، نامهایی چون جناس، تکریر، اشتقاق، قلب، تصدیر، تسمیط، موازنه، ترصیع و... یافتهاند و گروهی از آنها همچنین بینام باقی ماندهاند، در حالی نقش اساسی آنها در آرایش سخن، انکارناشدنی است. نهایت این که تکرار فراوان هر کدام از واجهای صامت و مصوت در ابیات، همراه با پسوند شگفتانگیز و در هم بافته مضامین و مفاهیم، چهره منزوی را به عنوان شاعری توانا و چیره بر زبان، نوشتار و مفاهیم متنوع آنها به نمایش میگذارد.
میتوان بدین نتیجه رسید که بسامد بالای کلمات در غزلیات منزوی یعنی 98/75 درصد باعت تشخص ایشان گردیده و او را به عنوان یک شاعر صاحب سبک معرفی نموده است.
.